روایتی درباره مراقبت از خود پس از سقط خودخواسته جنین

پایان خودخواسته بارداری

۰۲ مرداد ۱۴۰۱

حلقه‌های امن دوستانه نجات‌بخشند

زاگاه- نوشتن این متن را پس از خواندن روایت مهسا غلامعلی‌زاده آغاز کردم. خواندن آن متن مجابم کرد که بنویسم. او انقدر با جزئیات این تجربه […]
۲۲ تیر ۱۴۰۱

سقوط ماه

زاگاه- به سه قطره ادرار هم نرسید که آن دو خط لعنتی قرمز شدند. «میزان خطای بیبی‌چک چقدر است» را در گوگل سرچ کردم. به فرض […]
۲۷ فروردین ۱۴۰۱

و او شوخی شوخی پدر شد و من جدی جدی مادر

زاگاه – وقتی فهمید باردارم گفت که عاشقم نبوده و نیست و خواهش کرد بچه را بیاندازم آنشب که فهمیدم درونم طفلی است تا صبح نخوابیدم، […]
۰۵ بهمن ۱۴۰۰

نطفه سرگردان

زاگاه- بیبی‌چک را از داروخانه گرفتم و با سرعت به سمت خانه رفتم. تمام راه خدا خدا می‌کردم که دلیل عقب افتادن زمان پریودم، تهوع و […]
۱۱ دی ۱۴۰۰

پرسید: خوشحالی که مُرده؟!

زاگاه- جواب آزمایش خون را گرفتم و سوار تاکسی شدم به سمت محل کارم. توی تاکسی هزار فکر جوراجور می‌آمد توی سرم. معمولا در بحرانها، می‌توانم […]
۲۴ مهر ۱۴۰۰

من هم سقط جنین داشته‌ام

مدتی بود که حال خوبی نداشتم، ضعف جسمی و حالت تهوع‌های سر صبح کمی به حاملگی مشکوکم کرده بود اما فکر می‌کردم برای من اتفاق نخواهد […]
۱۹ مهر ۱۴۰۰

روایتی از پایان خود‌خواسته یک بارداری و مشکلات آن

نشسته‌ام توی خانه و دارم برای امتحان تافل می‌خوانم. چیزی به امتحان نمانده. شاید کمتر از ده روز. چون خیلی عجله‌ای ثبت نام کرده‌ام فرصت زیادی […]
gdpr-image
این تارنما کوکی‌ها را جمع‌آوری می‌کند. برای اطلاعات بیش‌تر به صفحهٔ قوانین حفظ حریم خصوصی مراجعه کنید.
اطاعات بیش‌تر