زاگاه- مقدمه- در ۲۵ مارس ۲۰۱۸، عروسک پلاستیکی بزرگی که در هیئت «جنین متولدنشده» بر روی کامیونی حمل میشد، به کانون توجه راهپیمایی بدل شد. این راهپیمایی هرساله در بوئنوس آیرس، پایتخت آرژانتین به ابتکار ائتلافهای گوناگون راستگرا و بنیادگرای مذهبی با شعار دفاع از «زندگی کودک متولدنشده برگزار میشود. بسیاری از شرکتکنندگان دستمالهای (روسری) آبی بر گردن انداخته و خود را در پرچم آبیوسفید آرژانتین پیچیده بودند. برخی دیگر پلاکاردهایی، عمدتا به رنگ آبی و سفید در دست داشتند که بر روی آن شعار «دو زندگی را نجات دهید» نوشته شده بود. این جمعیت ابتدا بهسوی انجمن روستایی آرژانتین (نماد الیگارشی کشور) و سپس به دانشکده حقوق حرکت کرد. فمینیستهایی که من با ایشان گفتگو کردهام این گروهها را ضد حقوق مینامند و آنها را نمونهای از بسیج سازمانیافته شبکههایی میدانند که طی چند دهه اخیر علیه حقوق باروری و جنسی فعالیت نموده اند. من به همراه دو دوست فمینیست روزنامهنگارم این رخداد را دنبال میکردم. یکی از آنها به طنز گفت: «اگر همین حالا دستمالهای (روسری) سبزمان را ببندیم چه میشود؟» و همه خندیدیم. با این حال، در درونم حس میکردم هر سه نفرمان از بودن در میان نئونازیها، مدافعان دیکتاتوری نظامی و بنیادگرایان مذهبی مخالف حق پایان خودخواسته بارداری، کمی ترسیده بودیم (یادداشتهای میدانی، ۲۵ مارس ۲۰۱۸).
بیش از چهل سال از گذار آرژانتین به دموکراسی، پس از دیکتاتوری سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳، سپری شده است. پژوهشگران حقوق بشر به شکافهای اجتماعیای اشاره کردهاند که دیکتاتوری نظامی بر زندگی افراد، خانوادهها و جوامع بر جای گذاشته است. در چنین بستری، راهپیمایی ۲۵ مارس برای بزرگداشت «کودک متولدنشده» از حساسیت سیاسی ویژهای برخوردار است؛ چرا که تنها یک روز پیشتر، میلیونها نفر در خیابانها تظاهرات کرده بودند و با شعار «یادآوری، حقیقت و عدالت» خشونت و بیرحمی دیکتاتوری نظامی را با سیاست تصاحب و ربایش کودکانِ زنان زندانی سیاسی پیوند زده بودند. تقریباً هر فردی در کشور یکی از اعضای خانواده، دوست یا همکار خود را از دست داده است؛ کسانی که یا کشته شدند، یا «ناپدید»، یا به زندان افتادند و یا ناگزیر به تبعید شدند (کالویرو، ۲۰۰۸).
روز یکشنبه، ۲۵ مارس ۲۰۱۸، تنها ۳۰۰۰ نفر با دستمالهای آبیوسفید به رنگ پرچم ملی آرژانتین گرد هم آمدند. این رقم در برابر ۵۰۰ هزار نفری که در هشتم مارس، در راهپیماییای الهامگرفته از جنبش فمینیستی «موج سبز» شرکت کرده بودند، بسیار اندک بود. در آن راهپیمایی، شرکتکنندگان دستمالهای سبزی بر گردن داشتند که امروزه به نماد فراملی فمینیستی بدل شده است: نماد کارزار برای حق عمومیِ دسترسی به اتمام خودخواسته بارداری ایمن، رایگان و قانونی. این تعداد اندک، در مقایسه با یک میلیون فمینیستی که در دهم آوریل در برابر ساختمان کنگره در بوئنوس آیرس، پایتخت آرژانتین، گرد آمدند ناچیز است؛ روزی که مجلس نمایندگان به لایحه پیشنهادی «کارزار پایان خودخواسته بارداری ایمن، رایگان و قانونی» رأی مثبت داد.
پژوهشگران فمینیست به بررسی نقش جنبشهای زنان و شبکهها و سازمانهای فمینیستی در پیگیری عدالت در حوزه باروری، در کنار سایر عرصههای مبارزه، طی کارزار حق پایان داوطلبانه بارداری پرداختهاند. یافتههای آنها نشان میدهد که کنشگری فمینیستی در بستر تلاقی دو عرصه اصلی شکل گرفته است: از یکسو مشارکت در مباحث حقوقی و پارلمانی و از سوی دیگر حضور در بسیجهای خیابانی (فره، ۲۰۰۳؛ ولینته، ۲۰۰۱؛ سمیث، ۲۰۰۵؛ سانوتا متسدو، ۲۰۱۷؛ کرول و پوستولکا، ۲۰۱۸) همچنین، این پژوهشگران اشکال متنوع مقاومت در برابر گسترش حقوق زنان و گروههای بهحاشیهرانده را که عمدتاً توسط ائتلافهای راستگرا و بنیادگرای مذهبی سازماندهی شدهاند، آشکار ساختهاند. (تاردوچی، ۲۰۰۵؛ ذرمبر و همکاران، ۲۰۲۱).
جنبشهای فمینیستی در آمریکای لاتین (بکمن و همکاران، ۲۰۰۳؛ ورگس، ۲۰۱۵) یکی از مهمترین دگرگونیهای اجتماعی و چشماندازهای سیاسی در قرن بیستم و بیستویکم را بازتاب میدهند: این جنبشها مرزهای تنگ و محدود دموکراسی در این منطقه را گسترش دادهاند (جکت، ۲۰۰۹). پژوهشهای مربوط به فمینیسم در آرژانتین بر این خوانش همداستاناند که فمینیسم را در نقطه تلاقی تجربه دیکتاتوری نظامی و مبارزه برای برساختن دموکراسی تفسیر میکنند (الما و لورنذو، ۲۰۰۹؛ برنکوس، ۲۰۱۳).
پژوهشگران فمینیست در آرژانتین بر این باورند که مطالبه «جرمزدایی از پایان خودخواسته بارداری» ریشه در گسست از نقشهای جنسیتی از رهگذر کنشگری سیاسی زنان در دهه ۱۹۷۰ دارد و در ادامه، از سنتهای متنوع سیاسیِ چپگرا، جنبشهای حقوق بشری و کنشگریهای حوزه الجیبیتیکیوها تغذیه کرده است (بلوچی، ۲۰۱۷؛ تاردوچی و همکاران، ۲۰۱۹). در دهه ۱۹۹۰، نسل تازهای از زنان کارگر مقاومت علیه نولیبرالیسم را پیش بردند؛ از زنانی که کارخانهها را اشغال کرده و بهصورت خودگردان اداره کردند، تا آنانی که در جنبش کارگران بیکار سازمان یافتند و در شکلدهی به مجامع و اعتراضهای خیابانی (پیکهتراس) نقش پیشرو داشتند (فریتس فری و کریولی، ۲۰۰۷). در چند دهه اخیر نیز مبارزات فمینیستی بستری برای گفتوگویی سازنده با جنبشهای اجتماعی گوناگون، از جنبشهای حقوق بشری تا جنبشهای حقوق بومیان، فراهم آورده است (دیمارکو، ۲۰۱۰).
انکانتروس (گردهماییهای سالانه زنان) از سال ۱۹۸۶ در شهرهای گوناگون آغاز به کار کردند؛ این گردهماییها در سال ۲۰۱۹ در شهر لاپلاتا به یک بسیج بزرگ فمینیستی تبدیل شدند که بیش از ۶۰۰,۰۰۰ نفر در آن حضور داشتند. انکانتروس نقش بنیادین در تبیین و پیوند دیدگاهها، کنشها و ائتلافهای فمینیستی در بسیج برای حق پایان خودخواسته بارداری ایفا کردند (سوتون و بورلان، ۲۰۱۳؛ سوتون، ۲۰۲۰). از سال ۲۰۱۵، دیدهشدن و برجستهشدن کنشهای فمینیستی که در «نه حتی یک زن دیگر» تجسم یافت، خوانشی از زنکشی ارائه داد که دفاع از بدنهای آسیبپذیر تعریفشده بهعنوان زن را با دفاع از زمین، آب و جوامع به حاشیه راندهشده پیوند میزد.
در سال ۲۰۲۰، آرژانتین به سومین کشور در آمریکای لاتین بدل شد که حق پایان خودخواسته بارداری را به رسمیت شناخت؛ پس از کوبا و اروگوئه (مکزیک این حق را در سال ۲۰۰۷ تنها در شهر مکزیکوسیتی و سپس در ایالت اوآخاکا در سال ۲۰۱۹ تضمین کرده بود، و در ادامه شش ایالت دیگر نیز طی سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۲ به آن پیوستند). جنبش فمینیستی آرژانتین بهواسطه بسیج گستردهاش برای قانونیسازی پایان خودخواسته بارداری، هم در سطح بینالمللی شناخته شد و هم در عرصه عمومی مورد پذیرش قرار گرفت.[۱] تصمیم نهایی سنای آرژانتین در دسامبر ۲۰۲۰ برای تصویب لایحه قانونیسازی سقط جنین، پس از ناکامی در سال ۲۰۱۸ باید بهمثابه محصولی از تاریخ طولانی مبارزات زنان در آرژانتین و چندین دهه کنشگری های جمعی فمینیستی فهمیده شود.
این فصل با هدف واکاوی مبارزات الهامگرفته از فمینیسم برای دسترسی به حق اتمام خودخواسته بارداری نوشته شده است، با تمرکز بر تلاشهای میاننسلی و تقاطعی جنبش فمینیستی که اساس پیروزی سال ۲۰۲۰ را شکل داد. همچنین هدف این فصل تحلیل چیزی است که پژوهشگر و کنشگر کوییر، مابِل بلوچی (۲۰۱۴)، «تاریخ نافرمانی جنسیتی» مینامد: راههای گوناگون و گاه متناقضی که از رهگذر آنها مبارزات فمینیستی برای حق پایان داوطلبانه بارداری، ائتلافهای قدرتمند و شیوههای نوآورانهای از همکاری را پدید آوردند و فهمی تازه را از حق پایان خودخواسته بارداری در چارچوب عدالت باروری گسترش دادند.
این فصل بهصورت زیر ساماندهی شده است: در بخش نخست، مفهوم «عدالت باروری» (روس، ۲۰۰۶) بهاختصار معرفی میشود و بازاندیشیای روششناختی در چارچوب تحلیل عرضه میگردد. بخش دوم، جنبش فمینیستی آرژانتین را در نقطه تلاقی میان دستورکارهای خاص آن و عرصه سیاسی جای میدهد. سپس، تحلیلی با الهام از رویکرد قومنگارانه از کنشگری فمینیستی ارائه میگردد که به چگونگی چارچوببندی ائتلافهای تقاطعی، میاننسلی و حقوق بشری در بستر زندگی روزمره میپردازد. در بخش پایانی، جریانهای موسوم به «ضد حقوق» بهطور مختصر شناسایی شده و بر ضرورت شناخت این ائتلافها در هر دو مقیاس محلی و جهانی تأکید میشود.
از حقوق باروری تا عدالت باروری
مفهوم «عدالت باروری» که در دهه ۱۹۹۰ توسط فمینیستهای سیاه بسط یافت (گلرنو، ۲۰۱۳) از تجربه زنان آفریقایی-آمریکایی آغاز میکند و نشان میدهد که چگونه اشکال گوناگون نابرابری نظاممند و نیروهای نهادی همچون نژادپرستی، تصمیمهای ممکن افراد را درباره فرزندآوری و پرورش کودک شکل میدهند. یک دستورکار فمینیستی اینترسکشنال ایجاب میکند (کوریا و همکاران، ۲۰۰۸؛ روس، ۲۰۱۷؛ گلرنو،۲۰۱۳) دریافتی مفهومی از بدن که فراتر از صرف مصالبه حق تمامیت بدنی رفته و فردگرایی نولیبرالی را پشت سر گذارد. از این رو، به تعبیر لورتا روس (۲۰۱۷)، عدالت باروری در قالب سه حق بههمپیوسته چارچوببندی میشود: حق فرزندآوری تحت شرایطی که فرد خود برمیگزیند؛ حق نداشتن فرزند از طریق بهرهگیری از شیوههای متنوع پیشگیری از بارداری و پایان خودخواسته آن (سقط جنین)؛ و حق پرورش فرزندان در محیطهایی امن و عاری از خشونت، چه از سوی افراد و چه از سوی دولت.
به تعبیر روسالین پتچسکی: “پژوهشهایی که در اواخر دهۀ ۱۹۸۰ و اوایل دهۀ ۱۹۹۰ انجام دادم، مرا به این نتیجه رساند که نحوۀ اندیشیدن ما به مفهوم «مالکیت» بر بدن یا شخص خویش میتواند بهطور چشمگیری متفاوت باشد، بسته به اینکه مالکیت را در معنای کلی آن چگونه درک کنیم. در میان گروهها و جنبشهای اجتماعی که زمین، معیشت، رفاه و همچنین بدنهایشان بهشکل نظاممند غصب و استعمار شده است، گفتمان مالکیت یا بازپسگیری مالکیت میتواند معنایی کاملاً متفاوت داشته باشد از آنچه در جوامع خصوصیشده، انحصاری، بیش از حد فردگرایانه و مصرفگرای سرمایهداری متأخر به آن نسبت داده میشود» (پتچسکی، ۱۹۹۵: ۳۹۰).
نویسنده به چرخشی که در دهۀ ۱۹۹۰ از مفاهیم «مالکیت بر بدن» به سوی مفاهیم «امنیت شخصی» رخ داد، انتقاد میکند؛ چرخشی که به باور او نه تنها مبارزات فمینیستی را از بُعد سیاسی تهی ساخت، بلکه آنها را دچار گسست نمود و حقوق جنسی را در قالب «حقوق اقلیتها» فروکاست. پچسکی نتیجه میگیرد که فهمی از بدن، الهامگرفته از مطالبات فمینیستی ضدبردهداری و ضداستعماری برای خودتعیینی بدنی، بر ادعایی مبتنی بر ضرورت اجتماعی و پیوستگی متقابل استوار میشود.
مفهوم «بدن سیاسی» (هرکورت، ۲۰۰۹) به شناسایی و سیاسیسازی تجربههای مرتبط با بدن، همچون تجاوز و خشونت جنسیتی، میپردازد که در کانون کنشگری جمعی فمینیستی جای دارند؛ همچنین به بررسی اشکال و راهبردهای کنش جمعی سیاسی میپردازد که در آن بدن، چه در سطح نمادین و چه در هرصه عمل، نقش محوری ایفا میکند. در بستر آرژانتین، این امر با مفهوم «به میدان آوردن بدن(به مثابه ابزار مبارزه)» شناخته میشود (سوتون، ۲۰۱۰؛ کوئستا و مولیناری، ۲۰۱۸). در زمینه مبارزه برای حقوق پایان خودخواسته بارداری، رویکردها و کنشهای «به میدان آوردن بدن» دستورکار فمینیستی را نمایان میسازد که از مرزهای تنگ فردگرایی لیبرال (بدن من، تصمیم من) فراتر میرود و به دستورکاری فمینیستی (گاگو، ۲۰۲۰) میانجامد که جوامع مراقبتی شکل میدهد و ساختارهای اقتصاد سیاسی پدرسالار و نهادهای آن را به چالش میکشد.
بازاندیشی روششناختی
من در بسیاری از رویدادها با بستن دستمال سبز شرکت کردهام؛ هدیهای ارزشمند از یکی از اعضای «تاریخی» کارزار. در خانه نیز دستمالهای سبز بسیاری دارم. آن ها را از زمانی که هیچکس خواهانشان نبود دارم. از زمانی که «ما» با جمعیت کمتر از هزار نفر در هشتم مارس در بوئنوس آیرس راهپیمایی میکردیم.
نوشتن فمینیستی درباره فمینیستهای دیگر؟ (آرمبروستر و لائکه، ۲۰۰۸) از آنجا که به دیاسپورای آرژانتینی تعلق دارم و در سوئد زندگی میکنم، و در عین حال خود را فمینیست میدانم، جایگاه من در نسبت با جنبش فمینیستی آرژانتین، جایگاهی «بیرونی–درونی» (کولینز، ۲۰۰۰) است.
با این همه، تحلیل حاضر مبتنی بر زندگینامه شخصی من نیست، هرچند باید تأکید کنم که مبارزات فمینیستی در آرژانتین برای من (و بسیاری دیگر)، عرصهای و کنشی بنیادین برای التیام زخمهای بهجامانده از دیکتاتوری نظامی بوده است. این تحلیل بر مطالعهای موردی استوار است که در طی بیش از شش ماه مشاهده مشارکتی از جنبش فمینیستی و سازمانهای فعال در حوزه حقوق پایان خودخواسته بارداری میان سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ شکل گرفته است. همچنین، دادهها از طریق بیست مصاحبه عمیق با فعالان حقوق بشر و فمینیست بهدست آمده است که در سازمانها، نهادها، و احزاب سیاسی متنوعی در زمینه حقوق جنسی و باروری فعالیت داشتند.
این پرسش به میان میآید که پس از پژوهشهای پرمایه، تحسینبرانگیز و استوار فمینیستهای آرژانتینی در این عرصه، چه چیزی برای نوشتن باقی میماند؟ جایگاه مداخله من در سنتی از کنش فمینیستی قرار میگیرد که بر «آموختن از حاشیهها» تأکید دارد و در پی شناسایی سهم مبارزات فمینیستی در آرژانتین (مولیناری، ۲۰۱۸) برای ترسیم یک دستورکار فمینیستی فراملی است.
نویسنده: دایانا مولیناری
مترجم: فرزانه صادقی
بخش دوم و سوم این مقاله به زودی منتشر خواهد شد.