
زاگاه- گفتوگوی منتشرشده در Truthout میان کلی هیز، مجری پادکست Movement Memos، و کاملا واله، فعال فمینیست و مترجم کتاب Set Fear on Fire، تصویری جامع از یکی از پویاترین و خلاقانهترین جنبشهای اجتماعی معاصر ارائه میدهد: فمینیسم آمریکای لاتین. در این گفتوگو توضیح داده میشود که چرا جریانهای فمینیستی در کشورهای جنوب قاره، علیرغم دههها ممنوعیت سقط جنین و فشارهای سیاسی–دینی، توانستهاند زیرساختهای قدرتمند مقاومت بسازند و موجهایی تازه در مبارزه برای عدالت باروری و اجتماعی برپا کنند.
این گزارش سه محور اصلی گفتوگو را پوشش میدهد: نخست، ریشههای سیاسی و اجتماعی فمینیسم منطقه؛ دوم، کار هنری–سیاسی گروه شیلیایی LASTESIS که به پدیدهای جهانی تبدیل شد؛ و سوم، شبکههای acompañamiento یا همراهی، که یکی از نوآورانهترین و مؤثرترین مدلهای مقاومت عملی در برابر ممنوعیت سقط جنین در آمریکای لاتین به شمار میآیند.
فمینیسم در آمریکای لاتین برخلاف تصور رایج، یک جریان صرفاً فرهنگی یا آکادمیک نیست. این جنبش از دلِ تاریخ مقاومت علیه خشونت دولتی، ناپدیدشدنهای سیاسی، فقر ساختاری، و تبعیض طبقاتی برآمده است. در آرژانتین، شیلی، مکزیک، برزیل و سایر کشورها، فعالان زن و افراد LGBTQ+ دههها در کنار دیگر جنبشهای اجتماعی – از مادران میدان مایو گرفته تا جنبشهای ضدریاضت اقتصادی و شوراهای محلی محلات – مبارزه کردهاند. همین پیشینه باعث شده است که مبارزه برای حق سقط جنین در این منطقه، بخشی جداییناپذیر از مبارزهای بزرگتر علیه خشونت ساختاری و نابرابری باشد.
در گفتوگو، کاملا واله توضیح میدهد که فمینیسم آمریکای لاتین «بسیار سیاسیتر، تودهایتر و طبقاتیتر» از نسخههای رایج لیبرالفمینیستی در آمریکای شمالی است. برای مثال در آرژانتین، موج سبز که به قانونیسازی سقط جنین در سال ۲۰۲۰ انجامید، تنها یک کارزار حقوقی نبود؛ بلکه نتیجه بسیج میلیونها زن، کارگر، دانشجو، مادران دادخواه، هنرمندان و گروههای اقلیت بود. این اتحاد گسترده به این دلیل ممکن شد که سقط جنین نه یک مطالبه فردی، بلکه مسألهای اجتماعی تعریف شده بود: زمینۀ سقط جنین ناامن، مرگومیر زنان کمدرآمد، خشونت زایمانی، انگ اجتماعی و تبعیض در نظام بهداشت.
به بیان دیگر، فمینیسم آمریکای لاتین مبارزه برای حقوق باروری را از «بدن فردی» فراتر برده و آن را بخشی از «بدن اجتماعی» دانسته است. همین نگاه است که میتواند برای جنبشهای چپ در آمریکا و اروپا آموزنده باشد؛ جایی که سقط جنین اغلب در چارچوب فردی «حق انتخاب» تعریف شده، اما پیوند چندانی با ساختارهای نابرابری ندارد.

بخش مهمی از گفتوگو به گروه هنری–فمینیستی شیلیایی LASTESIS اختصاص دارد؛ گروهی که طی چند سال گذشته به نقطه اتصال هنر، اجرا، بدن و سیاست تبدیل شده است. اجرای مشهور آنان با عنوان «یک متجاوز در مسیر توست» (Un violador en tu camino) در سال ۲۰۱۹، ابتدا در خیابانهای والپارایسو اجرا شد، اما به سرعت به دهها کشور سرایت کرد و میلیونها نفر آن را تکرار کردند.
در پادکست توضیح داده میشود که مهمترین نوآوری LASTESIS این است که نظریه فمینیستی را از قالب دانشگاهی خارج میکند و آن را به یک عمل جمعی، ساده، تکرارپذیر و بدنمند تبدیل میکند، بدینترتیب اجرا را به ابزاری آموزشی، سیاسی و عاطفی بدل میسازد.
آنها متون نظری فمینیستهایی مانند ریتا سگاتو را میخوانند، ایدههای مرتبط با خشونت جنسیتی و کنترل دولتی بر بدن زنان را استخراج میکنند، سپس آن را تبدیل به شعری اجراپذیر، حرکتی منسجم و ریتمی کوبنده میکنند. این تبدیل نظریه به عمل، کاری است که کمتر جنبشی در سطح جهانی انجام داده است.
کاملا واله توضیح میدهد که چرا اجرای LASTESIS جهانی شد: «زبان بدن مرز نمیشناسد.» شعارهای اجرای «تقصیر من نبود»، «تقصیر جایی که بودم نبود»، «متجاوز تویی: دولت، پلیس، قاضی» ، برای زنانی در قارههای مختلف قابل لمس بود. ساختار ساده اجرا این امکان را میداد که گروههای کوچک زنان در خیابان، دانشگاه، مدرسه و حتی خانه آن را بازسازی کنند.
اما اهمیت LASTESIS از اجرا فراتر است. آنها در کتاب Set Fear on Fire نظریهای درباره نقش بدن در مقاومت، تروما و حافظۀ جمعی ارائه میدهند. برای این گروه، بدن نه فقط موضوع خشونت، بلکه میدان بازپسگیری فضا و بازنویسی قدرت است. حضور زنانی که کنار هم میایستند و در هماهنگی میخوانند و حرکت میکنند، نوعی «جمعسازی» است؛ ساختن بدنی جدید در برابر دولتی که میخواهد بدن را کنترل کند.
در پادکست تأکید میشود که LASTESIS «مالک» اجراهای خود نیستند. اجرای آنها عمداً طراحی شده تا «دزدیده شود». هدف این است که همه بتوانند آن را اجرا کنند، تغییر دهند، بازآفرینی کنند و آن را به ابزار مبارزۀ خود تبدیل کنند. این حذف مالکیت فردی، بخشی از زیباییشناسی رادیکال مقاومت است که در کار آنان دیده میشود.

بخش سوم گفتوگو یکی از مهمترین نهادهای جنبش فمینیستی آمریکای لاتین را توضیح میدهد: شبکههای acompañamiento، یا شبکههای همراهی سقط جنین. این شبکهها در سالهایی شکل گرفتند که در بسیاری از کشورهای منطقه، سقط جنین هنوز جرم بود. زنان، افراد باردار و فعالان فمینیست، در واکنش به ممنوعیت و خطر مرگ ناشی از سقطهای ناامن، شبکههایی خودگردان ساختند که وظیفهشان فراهمکردن یک فرایند ایمن، توأم با همراهی و بدون احساس تنهایی برای افراد نیازمند به سقط جنین بود.
کاملا واله توضیح میدهد که acompañamiento «فقط یک خدمات پزشکی نیست»؛ بلکه شکلی از مراقبت جمعی است. همراهان، یا acompañantes، معمولاً پزشک نیستند، اما براساس پروتکلهای معتبر جهانی آموزش دیدهاند. نقش آنان ۴ محور اصلی دارد: ارائه اطلاعات صحیح درباره داروهای سقط، همراهی عاطفی در طول فرایند، پایش ایمنی و کاهش ریسکهای قانونی.
روش کار شبکههای همراهی
در پادکست مراحل همراهی با جزئیات تشریح میشود. این مراحل دقیقا شبیه کاری است که شبکه همراهی «زاگاه» در ایران انجام میدهد.
تماس اولیه: فردی که نیاز به سقط دارد، از طریق شبکههای اجتماعی یا پیامهای رمزگذاریشده با همراهان تماس میگیرد.
ارائه اطلاعات علمی: استفاده از میزوپروستول یا ترکیب میفپریستون–میزوپروستول بر اساس دستورالعملهای سازمان جهانی بهداشت توضیح داده میشود: دوز، زمانبندی، علائم طبیعی و هشدار.
همراهی در طول فرایند: همراهان از طریق پیام، تماس یا حضور فیزیکی در کنار فرد میمانند. هدف کاهش ترس، اضطراب و احساس تنهایی است.
اقدامات امنیتی: چون در بسیاری کشورها سقط جنین جرم بوده است، همراهان راهکارهایی برای محافظت از فرد در برابر خطرات قانونی ارائه میدادند. مثلاً اگر نیاز به مراجعه به بیمارستان پیش بیاید، فرد یاد میگیرد چگونه بدون افشای استفاده از دارو، مراقبت دریافت کند.
مراقبت پس از سقط: همراهان در روزها و هفتههای بعد به فرد کمک میکنند وضعیت جسمی و روانی خود را پایش کند.
در این گفتوگو، چند تجربه عینی از آرژانتین، شیلی و مکزیک ارائه میشود. در آرژانتین، مدتها پیش از تصویب قانون سقط جنین در ۲۰۲۰، شبکههای همراهی در سالهای مختلف صدها هزار سقط جنین امن را ممکن کرده بودند. در شیلی، شبکههای همراهی در جریان اعتراضات ۲۰۱۹ تبدیل به بخشی از مقاومت ضدنئولیبرالی شدند. در مکزیک، شبکههای همراهی نهتنها اطلاعات، بلکه امکان جابهجایی بین ایالتها برای دسترسی امن به سقط جنین را فراهم میکردند؛ امری که در مناطق تحت کنترل کارتلها یا پلیس خطرناک بود.
کاملا واله در پادکست تأکید میکند که این شبکهها «زیرساختی را ایجاد کردند که دولتها یا سیستمهای پزشکی نمیخواستند بسازند». حتی پس از اصلاح قوانین، این شبکهها همچنان ضروریاند، زیرا موانع فرهنگی، امتناع پزشکان، و کمبود دسترسی پزشکی پابرجاست.
در گفتوگو سه دلیل اصلی برای سیاسی بودن acompañamiento مطرح میشود:
مقاومت در برابر خشونت دولتی: در کشورهایی که بدن زنان را جرمانگاری میکنند، همراهی نوعی مقاومت مستقیم است: «اگر دولت از ما محافظت نمیکند، ما از هم محافظت میکنیم.»
ساختن زیرساخت از پایین: این شبکهها مدل تازهای از سازماندهی اجتماعیاند؛ بدون بودجه رسمی، بدون دولت، و کاملاً افقی.
شکستن تنهایی و انگ: سقط جنین اغلب تجربهای پنهان و همراه با شرم است. همراهی، آن را به تجربهای جمعی، پیوندی و انسانی تبدیل میکند.
به این ترتیب، acompañamiento صرفاً یک راهکار بهداشتی نیست؛ «یک شیوه زیستن سیاسی و همبستگی» است.
گفتوگو در پایان تأکید میکند که تجربههای آمریکای لاتین – از LASTESIS تا شبکههای همراهی – میتواند برای کشورهایی که با بازگشت محدودیتها مواجهاند راهگشا باشد. پیام مرکزی پادکست این است که هنر میتواند موتور حرکت جمعی باشد و مراقبت، شکل رادیکال سازماندهی سیاسی است. در جهانی که باروری دوباره به میدان نبرد سیاسی تبدیل شده، تجربه آمریکای لاتین نشان میدهد که چگونه میتوان در برابر سرکوب دولتی، خشونت ساختاری و انگ اجتماعی، زیرساختهای مقاومت، دانش و همیاری ایجاد کرد.
منبع: Truthout