زاگاه- پریودم عقب افتاده بود و از آنجا که حتی یک درصد هم احتمال بارداری را نمیدادم دست به دامان گیاهدرمانی خانگی شده بودم. یک روز لیوان دم کرده زعفران را سر میکشیدم و فردایش دارچین و بابونه را اما تغییری در وضعیتم ایجاد نمیشد. پس از یک هفته گیاهدرمانی بینتیجه، صبح قبل از هر کار دیگری با بیبیچکی که در خانه داشتم و با اطمینان از آنکه مانند دفعههای قبل اینبار هم نتیجه منفی است، به سمت دستشویی رفتم و پنج دقیقه بعد با شوک به دو خط صورتی پررنگی که روی آن نقش بسته بود خیره مانده بودم. تست بارداری خانگی خبر از بارداری ناخواستهای میداد که همیشه برایم همانند یک کابوس بود. برای منی که شاهد سقط جنینهای غیرایمن دوستانم در ایران با قرص و در شرایط خطرناک بودم، بارداری ناخواسته همانند پتکی بود که بر سرم فرود آمده بود. صدای ضربان قلب خود را میشنیدم. افکار مختلف به ذهنم هجوم آورده بودند، با سیستم درمانی فشل کانادا که برای یک سونوگرافی ساده باید ماهها در نوبت باشی، اگر زمان بگذرد و مجبور به دنیا آوردن آن شوم چه؟
برای منی که بچهدار شدن و مادر شدن مثل یک کابوس میماند، بارداری ناخواسته آنهم در کشوری که هیچ شناختی از روند سقط جنین در سیستم درمانی آن نداشتم هولناک بود. بعد از گذشت چنددقیقه، با تکرار این جمله که سقط جنین در کانادا قانونی است، خود را جمع و جور کردم و به دنبال راه حل سریع گشتم. اولین قدم درخواست کمک از دوستانم بود. دوستانی که سالها در این کشور زندگی میکردند و قطعاً به عنوان یک زن از روند سقط جنین در کانادا با خبر بودند. با راهنمایی یکی از آنها، به بیمارستان مختص به زنان در مرکز شهر تورنتو ایمیل زدم و شرایط خود را توضیح دادم. چندوقت باید منتظر جواب و تماس آنها میماندم؟ هیچ ایدهای نداشتم. ترس از گذشتن زمان تمام وجودم را پر کرده بود. اگر جوابی ندهند باید چه کار کنم؟ گزینه بعدیم چه خواهد بود؟
در اوج ناباوری اما فردای همان روز، تماس تلفنی از بیمارستان زنان گرفتم. زنی که پشت خط بود با اطمینان از آنکه هیچ جای نگرانی نیست و با پرسیدن چند سؤال ساده وقتی را در همان هفته برای معاینه و انجام آزمایشات اولیه در بیمارستان برایم تعیین کرد. باید به مرکز کلینیک زنان میرفتم و باز هیچایدهای نداشتم که قرار است به چه سؤالهایی جواب بدهم و چه روندی را طی کنم.
صبح روز تعیین شده به کلینیک رفتم. زنان زیادی به همراه پارتنرهای خود در اتاق انتظار نشسته بودند. مسئول پذیرش فرمی را برای پر کردن به دستم داد. سابقه بیماریهایی که داشتم. آیا تا بحال سابقه بارداری یا سقط جنین داشتهام. بعد از پر کردن و فرم و حدود نیم ساعت انتظار به اتاق پزشک زنان راهنمایی شدم. دستیار دکتر که دختر جوانی بود شروع به پرسیدن سؤالهایی در خصوص سقط جنین کرد. آیا این تصمیم را خودم گرفتهام یا مجبور به آن شدهام؟ آیا این بارداری نتیجه تجاوز است؟ در طول روند معاینات، آزمایشها و پروسه گذراندن مقدمات سقط جنین حتی یکبار هم با این سؤال مواجه نشدم که آیا مطمئنی که نمیخواهی این بارداری را ادامه دهی؟ خبری از تحمیل و بیدار کردن حس مادری که سالها به خورد زنان داده شده است نبود. آزمایش خون و سونوگرافی برای تشخیص اینکه از بارداری چقدر گذشته است و بعد توضیح روشهای سقط جنینی که میتوانم انتخاب کنم، اینکه انتخابم میتواند قرص باشد یا جراحی. از آنجایی که شاهد سقط جنین دردناک و خونریزیهای شدید دوستانم در ایران با قرص بودم، روش دوم را انتخاب کردم. و به دکتر تأکید کردم که نمیخواهم هیچ دردی را احساسکنم و ترجیح میدهم کل پروسه در محیط بیمارستان و تحت نظر یک پزشک انجام شود. تصمیمم مشخص بود؛ نمیخواستم این پروسه را تنهایی و در خانه پشت سر بگذرانم.
مرحله بعد انتخاب روز عمل بود، اینکه آیا آخر هفته برایم مناسب است یا نه؟ باورم نمیشد که روند این سقط جنین قرار نبود بیشتر از ده روز طول بکشد. آخر هفته همه چیز به حالت قبل بازمیگشت. دکتر با توضیح مراحل روز جراحی، برگهای را برای تغذیه و کارهایی که لازم بود شب قبل عمل انجام دهم، به دستم داد. و با گفتن اینکه روز جمعه مرا خواهد دید، اطمینان داد که جراحی چند دقیقهای و بدون ریسکی را خواهم داشت.
جراحی سادهتر و کوتاهتر از آنچه بود که فکر میکردم. بیهوشی و به هوش آمدنی که در طول نیم ساعت اتفاق افتاد. دردی نداشتم و جز لکهبینیهای جزئی خبری از خونریزی شدید نبود. باید یک هفته بعد برای چکاپ و اطمینان از پایان بارداری برای معاینه، مجدداً به کلینیک میرفتم و تمام. بارداری ناخواسته من بدون درد و بدون هیچ عوارضی به همین راحتی به پایان رسیده بود.
از کلینیک خارج شدم و در راه بازگشت به خانه به زنانی فکر میکردم که مجبور به انجام سقط جنین در کشورهایی هستند که این عمل ممنوع است و حتی پیگرد قانونی به دنبال دارد. کشورهایی مثل ایران که زنان در این پروسه ترسناک و غیرقابل پیشبینی تنها هستند. براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی، سالانه حدود ۷۳ میلیون سقط جنین در سراسر جهان انجام میشود. ۴۵ درصد این سقط جنینها ناایمن هستند. از هر ۱۰ بارداری ناخواسته ۶ مورد به سقط جنین ختم میشود. به طور تقریبی سالانه هفتاد هزار زن بر اثر سقط جنین ناایمن جان خود را از دست میدهند و حدود پنج میلیون زن به دلیل سقط جنین ناایمن دچار ناتوانی موقت یا دائمی میشوند. زنانی که اگر سقط جنین در کشورهایشان قانونی بود، میتوانستند همچون من بدون هیچ خطر و عوارضی برای بدن خود و آیندهای که پیشرویشان است تصمیم بگیرند.