زاگاه- فیلم عمیقاً شخصی و مقالهگونه الیزابت سانکی بسیار تکاندهنده و در عین حال بیواسطه و صریح است. این فیلم در دامنه موضوعی خود بسیار گسترده است، اما اساساً درباره این است که چگونه تاریخچه ساحرهها از یکسو با افسردگی پس از زایمان و از سوی دیگر با روانپریشی همپوشانی دارد. همه اینها از دریچه تجربیات شخصی سانکی روایت میشود. او با نگاه مستقیم به دوربین توضیح میدهد که چگونه پس از تولد پسرش در سال ۲۰۲۰، در دوران همهگیری کووید، دچار اضطراب و افسردگی و سپس نزدیک به روانپریشی شد؛ پس از چندینبار مراجعه به اورژانس و لحظاتی بحرانی، در نهایت در یک بخش روانپزشکی ویژه مادران و کودکان بستری شد.
سانکی میگوید که با کمک تراپی و حمایت سایر بیماران توانست این دوره را پشت سر بگذارد، حمایتی که او آن را به شکلگیری گروههای جادوگری در داستانهای مربوط به جادوگران تشبیه میکند. او در این فیلم توضیح میدهد که چگونه در ابتدا توسط کادر درمان نادیده گرفته شد و با تشخیص اینکه او دچار افسردگی پس از زایمان است و ظرف چندوقت بهتر میشود به خانه فرستاده شد. در نهایت گروهی واتسآپی متشکل از مادران و زنان دیگری که شرایطی مشابه با او را تجربه کرده بودند، توانستند به دادش برسند و وقتی شرح حال او را شنیدند، بلافاصله به کمکش شتافتند.
او میگوید:« آنچه سرانجام وضعیت مرا تغییر داد، پیوستن به گروه حمایتی «عشق مادری» بود؛ گروهی متشکل از زنانی با پیشینههای مختلف که مشکلات سلامت روان در دوران پیش از زایمان و پس از زایمان را تجربه کرده بودند. همهی آنها مرا درک میکردند. هر فکر وحشتناکی که به ذهنم میرسید، کسی دیگر هم آن را تجربه کرده و زنده مانده بود. این گروه به منبع حیاتی امید، حمایت و دانش تجربی تبدیل شد؛ چیزی که به نظر نمیرسید در هیچ جای دیگری در دسترس باشد. همین زنان بودند که شدت علائم من را تشخیص دادند و مرا به دریافت مراقبت فوری ترغیب کردند. آنها تنها با به اشتراک گذاشتن احساساتشان و اطمینان از این که بدانم تنها نیستم، جان مرا نجات دادند.»
فیلمِ حاصل نه تنها داستان او را ثبت میکند، بلکه داستان دوستان و متخصصانی را نیز روایت میکند؛ از افرادی که گروههای حمایتی راهاندازی کردند گرفته تا سوفیا دی مارتینو، بازیگر سریال تلویزیونی «لوکی»، و حتی یک پزشک زن متخصص در مراقبتهای پیش از تولد که در حالی که خودش علائمی را تجربه میکرد که سالها در دیگران درمان کرده بود، تلاش میکرد تا پزشکان را متقاعد کند که دچار توهم نشده و خودش یک پزشک متخصص است.
روانپریشی پس از زایمان هرچند بسیار نادر است و بین یک تا دو زن از هر ۱۰۰۰ تولد در سراسر جهان را تحت تأثیر قرار میدهد، با این حال، برخی از کارشناسان میگویند که ممکن است این تعداد بیشتر باشد، زیرا اغلب زنان تشخیص درست پزشکی دریافت نمیکنند.
این مدل روانپریشی با توهمات و هذیانهایی مشخص میشود که زنان را از واقعیت جدا میکند. علائم میتواند متفاوت باشد: برخی زنان ممکن است پرانرژی باشند، سریعتر از حد معمول صحبت کنند یا چندین روز بیدار بمانند. برخی دیگر ممکن است احساس افسردگی کرده و از نوزاد خود جدا شوند.علائم اغلب بهصورت متناوب ظاهر میشوند. ممکن است زنی چیزی را ببیند یا بشنود که وجود ندارد، اما چند دقیقه بعد بهطور کامل طبیعی به نظر برسد.
در برخی موارد، زنی که دچار روانپریشی پس از زایمان است ممکن است افکار آسیب رساندن به خود یا نوزادش را داشته باشد. این افکار میتواند شامل آنچه به عنوان توهمات دستوری شناخته میشود، باشد، جایی که زن صدای قدرتمندی را میشنود که به او دستور انجام یک عمل خاص را میدهد. در موارد نادر، هنگامی که زنان درمان مناسب دریافت نمیکنند، ممکن است بر اساس این افکار عمل کنند.
یکی از غمانگیزترین موارد روانپریشی پس از زایمان در سال ۲۰۰۱ رخ داد، زمانی که «آندریا ییتس»، مادری اهل تگزاس، در جریان یک دوره روانپریشی پنج فرزند خود را در وان حمام غرق کرد. ییتس بعدها گفت که فکر میکرد مادر بدی است و فرزندانش را به جهنم محکوم کرده بود. سانکی میگوید:« وقتی درباره آندریا و خانوادهاش خواندم، گریه کردم. اگرچه من دچار روانپریشی نشده بودم، اما میدانستم چقدر به تجربه او نزدیک شده بودم. بسیاری از علائم من مشابه علائم او بودند: شیدایی، بیقراری، افسردگی.»
او ادامه میدهد:« من منزوی شده بودم، اشک میریختم، و اضطرابم آنقدر شدید بود که نمیتوانستم بخوابم. اما نگرانکنندهترین مسئله این بود که چند روز قبل از بستری شدن در بیمارستان، آرام آرام این فکر داشت در من قوت میگرفت که پایان دادن به زندگی پسرم تنها راه رهایی از شکنجهای است که تجربه میکردم. اگر به سرعت کمک دریافت نمیکردم، چه کسی میداند چه اتفاقی ممکن بود بیفتد؟ شرایط زنان مبتلا به این وضعیت میتواند به طرز شوکهکنندهای سریعاً وخیم شود. علائم روانپریشی پس از زایمان معمولاً در عرض چند ساعت یا چند روز پس از تولد شروع میشود و وضعیت بیمار میتواند در عرض چند دقیقه تغییر کند. درحالیکه برای یک بیمار عمومی مبتلا به روانپریشی، ممکن است ماهها طول بکشد تا چنین تغییراتی دیده شود.
سانکی میگوید که هشت هفته در مرکز روانپزشکی مادر و نوزاد بستری بوده و دو ماه بعد از مرخصی، هنوز در وضعیت روانی مناسبی نبوده و همچنان با تصور افکار وحشتناک وشرورانهای که نسبت به پسرش داشته،دست به گریبان بوده است. او میگوید در همین زمان شروع به فکر کردن در مورد جادوگرها کرد.
«جادوگرها» نمایانگر قدرت زنانه هستند و میتوانند نمادی از جشن گرفتن توانمندیمان باشند، اما اغلب بهعنوان تجسم ترسهای کهن جامعه از زنان نیز شناخته میشوند. سانکی میگوید که تمام فیلمهایی که در مورد ساحرهها ساخته شده بود را جمعآوری و یک به یک تماشا کرده و به شهادتهای زنانی که در این محاکمهها متهم شده بودند، توجه کرده است.
«آنا موتس» تنها دو ساعت پس از دستگیریاش به میل خود اعتراف کرده بود. و عمل شیطانی که انجام داده بود چه بود؟ «نفرین کردن شوهر و فرزندانش.» آنا میدانست که اعتراف به جادوگری به این معناست که او را سوار بر یک گاری از میان خیابانها میبرند و سپس در مقابل دوستان، خانواده و شاید حتی فرزندانش از چوبهی دار آویزان میکنند و با این حال، او همچنان اعتراف کرده بود.
تحقیقات بسیار کمی درباره این «اعترافات داوطلبانه» یا اینکه چرا این زنان به این راحتی خود را محکوم به مرگ میکردند، انجام شده است. اما با خواندن شهادتهای آنها احساس میکردم که میدانم. وقتی به مکالمات تلفنیام با زنان دیگری که میشناختم نگاه میکردم، احساس میکردم که میدانم. احساس گناه و شرمی که بسیاری از ما بابت کافی نبودن تجربه میکنیم. فشاری خفهکننده که برای کامل بودن احساس میکنیم. پروفسور «لوئیز جکسون» مینویسد: «در فرآیند تولید اعترافات، اجبار به همان اندازه که فیزیکی بود، فرهنگی نیز بود. چارچوبهای باور درباره نقشها، مسئولیتها و انتظارات زنان، آنها را به محکوم کردن خودشان هدایت میکرد… زنانی که در سافک اعتراف کردند که جادوگر هستند، همچنین اعتراف کردند که مادران ‘بد’، همسران ‘بد’ و همسایگان ‘بد’ هستند. »
سانکی میگوید:« به نظر من، چیز زیادی تغییر نکرده است. آنها نیازی به شکنجه کردن ما ندارند؛ ما خودمان این کار را برای خودمان انجام میدهیم.»
خودکشی همچنان علت اصلی مرگ و میر مادران در فاصله شش هفته تا دوازده ماه پس از زایمان است و ۳۹ درصد از مرگ و میرها در این بازه زمانی را شامل میشود. و با وجود افزایش بودجه و آگاهی، نرخ خودکشی طی ۱۰ سال گذشته در انگلستان ۱۵ درصد افزایش یافته است. به اعتقاد سانکی:« بخش بزرگی از این مسئله به فشار خفهکنندهای مربوط میشود که زنان و مادران برای بینقص و کامل بودن احساس میکنند.»
منابع:
Witches review – impressive study of postpartum psychosis recovery equated to witchcraft
‘Deep in my madness, witches gave me hope’: Elizabeth Sankey on motherhood, depression and witches