پشت سر گذاشتن تجربه سقط جنین ناخواسته من را نسبت به مسئله سلامت زنان متعهدتر کرد.
می خواهم این سکوت و شرمساری را که اغلب پس از سقط جنین ناخواسته ایجاد میشود، بشکنم.
زاگاه- ساندویج بوقلمونی که همیشه میخوردم، طعمش متفاوت به نظر میرسید. عطر همکارم ناگهان به نظرم خیلی تند شده بود، به سختی میتوانستم بیدار بمانم، وقتی میخوابیدم، پاهایم میگرفت و همینطور رویاهای خیلی واضحی میدیدم.
حتی قبل از اینکه تست دهم میدانستم که : باردارم.
خیلی هیجانزده بودم، من و شوهرم چندین ماه بود که داشتیم تلاش میکردیم. ما یک بچه دیگر میخواستیم، یک خواهر یا برادر برای پسرمان، الی حالا تقریبا ۲ ساله است. من ۳۶ ساله و شوهرم ۴۴ ساله. نمیخواستیم که بیشتر صبر کنیم. اگرچه من نگران این بودم که چطور قرار است با دو بچه به کارهایم برسم. اما فکر میکردم که این اعتقاد و میل عمیق من برای گسترش دادن خانوادهام، پیامی قدرتمند برای سازمانی که نمایندگی میکنم خواهد بود، اینکه ما از همه افراد در تصمیمگیریهایشان حمایت میکنیم، اینکه چه زمانی بخواهند و یا اصلا بخواهند پدر و مادر شوند یا نه.
ما هر روز از برنامهریزی برای آمدن بچه دوم بیشتر هیجانزده میشدیم، اگر دختر بود، یک اسم انتخاب کرده بودیم. اگر پسر بود، باید دوباره کتاب اسامی بچه را نگاهی میانداختیم. اتاق اضافی خانه را اندازه گرفتیم تا به اتاق نوزاد تبدیلش کنیم. شروع کردیم به کار کردن با الی، پسر کوچکمان تا مهربانتر و آقاتر باشد! و بعد برنامهریزی برای مرخصی زایمانم را شروع کردم.
سپس حالت تهوع، خستگی و سایر علائمام به همان سرعتی که ظاهر شده بود، از بین رفت. حتی قبل از اینکه به دکترم مراجعه کنم میدانستم که بارداریام خاتمه یافته است. میدانستم که این غیرطبیعی نبود – از هر ۵ بارداری، یک مورد منجر به سقط جنین ناخواسته میشود و ناتوانی زنده ماندن ژنتیکی از دلایل اصلی پایان یافتن زودرس حاملگی است. در اورژانس بیمارستان، من به بسیاری از بیماران دیگری که دچار سقط جنین شده بودند مشاوره دادهام. آنچه را که به صدها زن و خانوادههایشان میگفتم، برای خودم تکرار کردم، که هیچکس نمیداند چه چیزی باعث سقط شدن جنین شده است و هیچ کار دیگری نبود که بشود برای حفظ جنین انجام داد. با این حال نمیتوانستم جلوی سرزنش خودم را بگیرم. آیا به خاطر سفرهایی بود که رفته بودم؟ بخاطر آنهمه شببیداری بود؟ اگر استرس کمتری داشتم چه؟
چند روز بعد، در یک سفر کاری بودم که ناگهان درد و خونریزی زیاد آغاز شد. در همان زمانی که داشتم تجربه سقط جنین ناخواسته را پشت سر میگذاشتم، از من خواسته شد تا به داستان داغ مارشا جونز ۲۷ ساله که با اتهام قتل عمد(که بعدها حذف شد)مواجه بود -به دلیل پشت سر گذاشتن همین روندی که من با آن مواجه بودم- واکنش نشان دهم. یک نفر به شکم او شلیک کرده بود که منجر به سقط جنین او شد و بعد به طرز باورنکردنیای او متهم به جنایت شده بود. وقت صحبت کردن برایم سخت بود که اشکهایم را کنترل کنم. اگر من جای جونز بودم که با آسیبهای بدنی متعدد و سوگواری برای از دست دادن یک بچهام ، همزمان با احتمال زندانی شدن هم روبرو بودم، چه احساسی داشتم؟
در چندماه گذشته، من در خط مقدم مبارزه با دهها تلاش قانونی افراطی برای ممنوعیت ارائه خدمات سقط خودخواسته جنین قرار داشتم. حالا خودم را به عنوان زنی که سقط ناخواسته جنین در آلاباما، میسوری و جیورجیا داشته، تصور میکردم. این ایالتها نه تنها سقط خودخواسته جنین در اوایل دوران بارداری را ممنوع کردهاند، – پیش از اینکه بسیاری از زنان حتی بدانند که باردار هستند- بلکه قوانین جدیدشان اجازه میدهد تا بررسی کنند آیا زنانی که سقط جنین داشتهاند آن را خودخواسته انجام دادهاند یا ناخواسته. برای قابل اجرا بودن، هر قانونی که پزشکان را به این روش مجرمانگاری میکند، مستلزم تحقیق در مورد زنان است. این چه ظلم آشکاری است که ترومای سقط ناخواسته جنین را با اهانت تحقیقات دولتی در مورد سوابق شخصی پزشکی زنان ترکیب کنیم؟
در سالهای اخیر در تنسی، ویسکانسین، آلاباما و چند ایالت دیگر، زنان به دلیل به خطر انداختن بارداریشان بوسیله استفاده از مواد اعتیادآور، افتادن از پله، یا مصرف داروهایی که به طور قانونی توسط پزشک تجویز شده است، دستگیر میشوند. در سال ۲۰۱۲ در پنسلوانیا، جنیفر واهلن دختر شانزدهسالهاش را که در حال خونریزی بود به اورژانس رساند. در بیمارستان او اعتراف کرد که به دخترش کمک کرده تا بتواند بطور آنلاین قرص سقط جنین تهیه کند. او دستگیر شد و به ۹ تا ۱۸ زندان محکوم شد.
اگر افراد باردار برای دریافت خدمات پزشکی ترس داشته باشند، مجبورند به روشهای دیگری دست بزنند که ممکن است به قیمت سلامتی و یا جانشان تمام شود. من یکبار زنی را که در اواخر بیستسالگی بود و سقط ناخواسته جنین را پشت سر میگذاشت، درمان کردم. اگر او زودتر خدمات درمانی دریافت میکرد، میتوانست با یک عمل سرپایی ساده، این قضیه را پشت سر بگذارد. اما زمانی که او به اورژانس آمد، عفونتش به قدری شدید بود که مجبور شد هیسترکتومی کند و هفتهها در آیسییو بستری بود. مریض من آسیب جدی دید و نزدیک بود بمیرد، زیرا بیمه درمانی نداشت- وضعیتی که هیچکس نباید با آن روبرو شود- همانطور که هیچکس نباید به دلیل ریسک زندانی شدن، تصمیم برای دریافت خدمات درمانی را آنقدر به عقب بیندازد تا به حال مرگ بیفتد.
من قادر بودم به خانه برگردم و دکتر خودم را ببینم و خدمات درمانی دریافت کنم. همانطور که در تعطیلات آخر هفته در کنار خانوادهام بهبود مییافتم، تصمیم گرفتم در مورد تجربهام بنویسم. به این دلیل که میخواستم سکوت و شرمساریای را که گاهی پس از دست دادن بارداری بوجود میآید، بشکنم. من همچنین مینویسم به این دلیل که سقط جنین ناخواسته من، تعهدم بر سلامت زنان را قویتر کرده است. اگر ما واقعا به سلامتی زنان، بچهها و خانواده اهمیت میدهیم، باید به سیاستهایی متعهد باشیم که مراقبت، انسانیت و کرامتی را که همه مردم سزاوار آن هستند، برای زنان باردار فراهم میکند.
منبع: