زاگاه- مادران نوزادان و کودکان خردسال اغلب احساس تنهایی عمیقی را تجربه میکنند که همراه آن، طیف وسیعی از چالشهای جسمی و روحی پدید میآید. «یکی از عجیبترین تجربیاتی که در اوایل مادر شدن داشتم، تکرار مداوم تصویری بود که در آن، هنگام قدم زدن با کالسکه نوزاد، احساس میکردم با یک نسیم ملایم میتوانم به ذرات بسیار ریزی تبدیل شوم و در هوا پخش شوم.»
به نظر میرسد بخشی از این احساس ناشی از تغییرات گستردهای باشد که مادر شدن در ابعاد روانی، جسمی و اجتماعی زندگی من ایجاد کرد. اما با نگاهی به گذشته، متوجه اهمیت حیاتی تنهایی در شکلگیری این احساس شدهام.
اگرچه اعتراف به این موضوع ممکن است دشوار باشد، اما باید بپذیریم که دوره های اوایل مادر شدن، اغلب تنهاترین دورههای زندگی ما هستند.
اینکه مادری، به رغم تمام حمایتهای اطرافم، میتواند تا این اندازه انزواآور باشد، مرا شگفتزده کرد. با وجود داشتن شریک زندگی همراه، خانواده، دوستان و دسترسی به گروههای مادر و کودک، بیش از یک سوم روزهایم را تنها با نوزاد سپری میکردم؛ همانطور که یک مطالعه در بریتانیا نشان میدهد این تجربه مشترک بسیاری از نومادران است.
هرچند کودکم فوقالعاده بود، اما کمبود تعاملات اجتماعی طولانیمدت با بزرگسالان، تأثیرات عمیقی بر من گذاشت. احساس کردم مهارتهای اجتماعیام رو به زوال رفته و اعتماد به نفسم کاهش یافته است. درخواستی برای کمک نمیکردم و حتی اگر میکردم، نمیدانستم چگونه درباره تغییرات جسمی و روحی پس از زایمان صحبت کنم؛ تغییراتی که مطمئنم در ابتلا به دورههای افسردگی و اضطراب نقش داشتهاند.
اینکه دوران مادر شدن که اغلب بهعنوان شادترین دوره زندگی توصیف میشود، برای من اینقدر چالشبرانگیز بود، مرا سردرگم کرده بود.
مدتهاست میدانیم که تنهایی تهدیدی جدی برای سلامت است؛ تا حدی که تأثیرات آن با کشیدن روزانه ۱۵ نخ سیگار برابری میکند. اما تا همین اواخر، اطلاعات کمی درباره عمق این مسئله در دوران بارداری و پس از زایمان وجود داشت. احساس تنهایی که من تجربه کردم، متأسفانه بسیار رایج است.
بر اساس برخی تحقیقات، ۸۰ تا ۹۰ درصد نومادران احساس تنهایی میکنند. در بریتانیا، این آمار برای مادران زیر ۳۰ سال حتی بالاتر است و ۴۳ درصد آنها همیشه احساس تنهایی میکنند. این مسئله در گروههای خاصی مانند والدین جوان، مهاجران، والد مجرد، والدین کودکان دارای نیازهای ویژه و والدین LGBTQ+، به مراتب شدیدتر است.
تنهایی نه تنها احساس ناخوشایندی است، بلکه میتواند به سلامت روان آسیب جدی وارد کند. یک مطالعه در سال ۲۰۲۳ نشان داد که تنهایی یکی از عوامل اصلی افسردگی در دوران بارداری و پس از زایمان است. دکتر کاترین ادلینگتون، محقق اصلی این مطالعه، تأکید میکند که تنهایی مزمن، یعنی احساس تنهایی مکرر یا دائمی، اکنون توسط یکسوم والدین جدید تجربه میشود.
اگرچه بخشی از این تنهایی در مدل مادری جدید ممکن است اجتناب ناپذیر باشد، مانند تغییرات عمیقی که در دوران مادر شدن در بدن رخ میدهد؛ تغییراتی که نیازمند یک جستجوی درونی و شخصی هستند، اما بخش بزرگی از این انزوا، محصول ساختارهای اجتماعی و فرهنگی است که ما در آن زندگی میکنیم. ساختارهایی که اغلب والدین جدید را منزوی کرده و از حمایتهای اجتماعی محروم میکنند. این ساختارها میتوانند شامل انتظارات نادرست اجتماعی، کمبود حمایتهای دولتی، و نبود شبکههای حمایتی قوی برای والدین باشند.
در بسیاری از فرهنگهای جهان، از جمله چین، ژاپن، هند و آمریکای جنوبی، دوران پس از زایمان با آداب و رسومی همراه است که به نومادران فرصت میدهد تا از حمایت و مراقبت اطرافیان بهرهمند شوند. این رسوم که اغلب شامل تغذیه مناسب، ماساژ، گیاهان دارویی و استراحت کافی است، به مادر کمک میکند تا از نظر جسمی و روحی بهبود یابد و پیوند عمیقی با نوزاد خود برقرار کند.
در ویتنام، این دوره را «نامو» یا «آشیانه گرفتن» مینامند. در نیجریه، سنت «اوموگو» وجود دارد که در آن زنان باتجربه از مادر و نوزاد مراقبت میکنند. در مکزیک نیز مراسمی به نام «بستن استخوانها» برگزار میشود که به ترمیم جسمی و روحی مادر کمک میکند.
این سنتها نشان میدهند که انسانها از دیرباز به اهمیت مراقبت از مادران پس از زایمان پی بردهاند. این مراقبتها نه تنها به بهبود سلامت جسمانی مادر کمک میکنند، بلکه از نظر روحی نیز برای او بسیار مفید هستند. در دنیای امروز که زندگی مدرن، مادران را تحت فشارهای زیادی قرار میدهد، احیای این سنتها میتواند به بهبود سلامت روانی مادران و تقویت پیوند مادر و کودک کمک شایانی کند.
در جوامع غربی، نومادران اغلب با انزوای ناخواستهای روبرو میشوند. پس از ترخیص از بیمارستان، مسئولیت اصلی مراقبت از نوزاد معمولاً بر دوش مادر است، حتی اگر شریک زندگی هم وجود داشته باشد، معمولا دو هفته حق مرخصی دارد و پس از آن باید به کارش برگردد. کسانی که تجربه سزارین و یا زایمان سخت داشتهاند، میدانند که معمولا بیش از هفت روز زمان نیاز است تا مادر بتواند دوباره به درستی راه برود اما در جوامع مدرن، بهویژه در جوامع سرمایهداری، زمان ارزشی برابر با پول دارد و فشارهای کاری، فرصتهای مرخصی والدین را محدود کرده است. یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۹ نشان داده است که چهارده درصد از پدرانی که هیچ مرخصی والدینی نگرفته بودند، دلیل آن را مشغله کاریشان عنوان کردند. این در حالی است که در تاریخ تکامل بشر، پرورش کودکان بهصورت جمعی و با مشارکت چندین بزرگسال صورت میگرفته است. یک مطالعه اخیر بر روی جوامع شکارچیگردآورنده مبندجله بایاکا در جنگلهای بارانی شمال جمهوری کنگو، نشان میدهد که بزرگسالان مختلف به طور فعال در مراقبت از کودکان مشارکت داشتهاند و در بیش از چهل درصد مواقع به گریه کودک پاسخ میدادند.
این نشان میدهد که مغز و سیستم عصبی ما برای رشد و پرورش در محیطهای اجتماعی و با حمایت چندین بزرگسال تکامل یافته است. با این حال، در دنیای امروز، بسیاری از والدین، بهویژه مادران، مجبورند مسئولیت اصلی مراقبت از کودک را به تنهایی بر عهده بگیرند که میتواند بر سلامت روان و جسمی آنها تأثیر منفی بگذارد.
آندریا اوریلی، استاد دانشکده مطالعات جنسیت و محقق حوزه مطالعات مادری، این پدیده را «خصوصیسازی مطلق خانواده» مینامد. به گفته او، ساختارهای اجتماعی کنونی از جمله خانههای کوچک، محلههای منزوی و شیوههای کار، والدین را به سمت انزوای خانگی سوق میدهد.
در ماههای اولیه پس از تولد فرزندم، احساس میکردم که سیستم عصبیام برای مراقبتهای شبانهروزی از نوزاد، آنهم بدون هیچ استراحتی، تکامل نیافته است. این تجربه منجر به یک چرخه معیوب شده بود: خستگی، انزوا، کاهش انرژی و در نتیجه، احساس تنهایی بیشتر. حتی حالا که فرزندانم بزرگ شدهاند، گاهی هنوز همانطور است.
این در حالی است که مطالعات نشان میدهند انسانها برای رشد و پرورش در محیطهای اجتماعی و با حمایت چندین بزرگسال تکامل یافتهاند. این انزوای اجباری، نه تنها بر سلامت روانی مادران تأثیر میگذارد، بلکه میتواند بر رشد اجتماعی و عاطفی کودکان نیز تأثیر منفی بگذارد.
مطالعهای در سال ۲۰۲۱ توسط بیبیسی نشان داد که افراد ساکن در جوامع فردگرا بیشتر در معرض احساس تنهایی هستند. این یافته چندان تعجبآور نیست، اما برای مدت طولانی، من تصور میکردم که احساس تنهایی من منحصر به فرد است و نتیجه اشتباهات خودم است.
برای مدت طولانی گمان میکردم، اینها فقط احساسات من بودهاند و من در مادری کردن شکست خوردهام. با نوشتن کتاب «ماترِسنس» و مکاتبه با صدها زن دیگر، متوجه شدم که بسیاری از مادران احساسات مشابهی دارند. بسیاری از آنها از شرم و انگ مرتبط با تجربیات ذهنی مادری سخن میگویند و به دلیل این احساسات، ترجیح میدهند سکوت کنند و خود را منزوی کنند. این احساسات اغلب با اضطراب، شوک و حتی مشکلات روانی همراه است.
الگوی مشترکی که در پیامهای خوانندگان کتابم مشاهده میشود، این است که مادران جدید به دلیل ترس از قضاوت، تجربیات خود را پنهان میکنند. این سکوت میتواند منجر به انزوای اجتماعی و تشدید احساسات منفی شود. احساس تنهایی و شرم از تجربیات منفی پس از زایمان، یک مشکل رایج در میان مادران است. ترس از قضاوت شدن به عنوان «مادر بد» باعث میشود که بسیاری از مادران، به ویژه آنهایی که در اقلیت هستند، احساسات خود را پنهان کنند و از درخواست کمک اجتناب کنند.
مطالعهای که در سال ۲۰۲۱ توسط دکتر بیلی لوور تیلور، روانششناس بالینی در کالج کینگ لندن، انجام شد، ابعاد اجتماعی پریشانیهای روانی پس از زایمان را بیشتر روشن کرد. در این مطالعه، مادران از فرهنگهای مختلف به تفاوتهای چشمگیری در حمایتهای اجتماعی پس از زایمان اشاره کردند. برای مثال، مادری که خود را سیاهپوست آفریقایی و مسلمان معرفی کرده بود، به کمبود حمایتهای اجتماعی در انگلستان نسبت به کشور خود اشاره کرد. در فرهنگ او، خانواده و جامعه به طور فعال از نومادران حمایت میکردند و به آنها اجازه میدادند تا استراحت کنند درحالیکه فرهنگ فردگرایانه در انگلیس او را شوکه کرده بود.
این مطالعه نشان میدهد که فرهنگ و ساختارهای اجتماعی میتوانند تأثیر قابل توجهی بر تجربه مادری داشته باشند. جوامع فردگراتر که بر استقلال فردی تأکید دارند، ممکن است مادران را منزوی کرده و احساس تنهایی را در آنها تقویت کنند.
محققان دلایل متعددی برای احساس تنهایی در دوران بارداری و پس از زایمان برشمردهاند. از جمله این دلایل میتوان به عدم درک سختیهای مادر بودن، بار سنگین مراقبت از کودک، نبود شبکههای حمایتی قوی، تفاوت بین انتظارات ایدهآل و واقعیت زندگی با کودک، و انگهای اجتماعی مرتبط با موضوعاتی مانند شیردهی اشاره کرد.
دکتر روث ناتندو، پژوهشگر متخصص در حوزه تنهایی، در مطالعات خود نشان داده است که احساس شکست در میان والدین جدید بسیار رایج است. او معتقد است که این احساس شکست، نتیجه ناکامی جامعه در حمایت از والدین است. نبود خدمات کافی، زیرساختهای نامناسب و سیاستهای محدودکننده، همه دست به دست هم دادهاند تا والدین احساس انزوا و تنهایی کنند.
سیاست های محدودکننده و صرفهجو محور موجب شده تا فضاهای عمومی برای کودکان خردسال و کسایی که از آنها مراقبت میکنند، امن نباشد. یکسوم از کودکان زیر نه سال در بریتانیا به زمین بازی دسترسی نزدیکی ندارند. صدها کتابخانه تعطیل شدهاند. مراکز کودکان از سال ۲۰۱۰ با کاهش ۶۰ درصدی بودجه مواجه و در نتیجه و بسیاری از آنها تعطیل شدهاند.
این عوامل به طور مستقیم بر توانایی والدین برای ایجاد ارتباطات اجتماعی و دسترسی به منابع حمایتی تأثیر میگذارد. در نتیجه، بسیاری از والدین احساس میکنند که در این مسیر تنها هستند و از حمایت کافی برخوردار نیستند.
تحقیقات دکتر ناتندو نشان میدهد که زنان شاغل، به ویژه آنهایی که پیش از بارداری نقش فعال و حرفهای داشتهاند، بیشتر در معرض احساس تنهایی در دوران بارداری و پس از زایمان قرار دارند. این زنان که عادت به فعالیت و شناخت و قدردانی از تلاشهای خود داشتهاند، با ورود به نقش مادری که اغلب کمارزش جلوه داده میشود و نیازمند یادگیریهای تجربی است، احساس ناامنی و انزوا میکنند.
یکی از دلایل اصلی این احساس تنهایی، افزایش استانداردهای مادرانه در جامعه امروزی است. در نسل مادربزرگهایمان، کودکان از در پشتی بیرون میرفتند و به آنها گفته میشد که وقت شام برگردند. برای نسل من، این اصلا قابل تصور نیست. امروزه انتظار میرود مادران همه چیزشان را به طور کامل به فرزندانشان اختصاص دهند و در همه جوانب زندگی آنها نقش فعال داشته باشند.
دانشمندانی مانند او رِیلی روند شکلگیری ایدئولوژی «مادری فشرده» امروزی را به اواخر دهه ۸۰ نسبت میدهند. این ایدئولوژی بر پایه باورهایی چون طبیعی بودن مادری برای زنان، نیازهای گسترده کودکان و الزام مادران به شاد بودن و آرامش کامل بنا شده است
غیرقابل تصور هم نیست که “مادری فشرده”، که اکنون در سراسر دنیای صنعتیشده مطالعه و اجرا میشود، با مشکلات سلامت روانی مادران، استرس و فرسودگی ارتباط دارد.
این استانداردهای بالا، همراه با کاهش حمایتهای اجتماعی و تغییر ساختار خانوادهها، منجر به افزایش احساس تنهایی و فشار روانی بر مادران شده است. در نتیجه، بسیاری از مادران با مشکلات سلامت روانی مانند اضطراب و افسردگی دست و پنجه نرم میکنند.
برای مقابله با این مشکل، نیازمند ایجاد تغییراتی در سطح فردی، اجتماعی و سیاستگذاری هستیم. این تغییرات میتواند شامل افزایش آگاهی جامعه نسبت به چالشهای مادری، تقویت شبکههای حمایتی، ارائه خدمات بهتر به خانوادهها و تغییر در سیاستهای مرخصی زایمان باشد.
جان بولبی، روانشناس مشهور، بر اهمیت حمایت اجتماعی برای مادران تاکید کرده است. با این حال، مطالعات نشان میدهند که علیرغم افزایش انتظارات، حمایتهای اجتماعی از مادران به اندازه کافی افزایش نیافته است. مادران امروزی نسبت به گذشته دوبرابر زمان را صرف مراقبت از فرزندان خود میکنند و در عین حال باید تعهدات شغلی خود را نیز مدیریت کنند.
پس چه چیزی میتواند کمک کند؟ جنبشهای مردمی برای حمایت و ایجاد ارتباط میان والدین جدید در حال رشد هستند. تحقیقات ناتندو شکلگیری مداخلات خلاقانه برای سلامت مادران جدید مثل گروههای موسیقی، آواز، یوگا، هنر و گروههای مبتنی بر طبیعت را نشان میدهد.
در بریتانیا، شاهد رشد چشمگیری در تعداد و تنوع گروههای حمایتی برای مادران هستیم. از گروههای کوچک و محلی تا جشنوارههای بزرگ، این گروهها فضایی امن برای مادران فراهم میکنند تا با هم ارتباط برقرار کنند، تجربیات خود را به اشتراک بگذارند و از یکدیگر حمایت کنند. برخی از این گروهها بر نیازهای خاص گروههای خاصی از مادران، مانند مادران کودکان با نیازهای ویژه یا مادران از اقلیتهای قومی، تمرکز دارند.
علاوه بر این گروهها، مطالباتی برای تغییرات ساختاری در سطح جامعه نیز مطرح میشود. افزایش مرخصی زایمان، بهبود خدمات حمایتی به خانوادهها و ایجاد سیاستهای اقتصادی عادلانهتر، از جمله این مطالبات هستند. تحقیقات نشان میدهد که افزایش مرخصی زایمان میتواند به طور قابل توجهی به کاهش احساس تنهایی و افسردگی در مادران کمک کند.
مفاهیم «ماترنس»و «پاترسنس» ( که به معنی گذار به دوره مادری و پدری است) نیز نقش مهمی در افزایش آگاهی نسبت به تغییرات عمیقی که در دوران والدینی رخ میدهد، ایفا میکنند. این مفاهیم به ما کمک میکنند تا به پیچیدگیهای این تجربه پی ببریم و از اهمیت حمایتهای اجتماعی و روانی برای والدین آگاه شویم.
منبع: گاردین
نویسنده: لوسی جونز