زاگاه- پس از درز کردن خبر پیشنویس دادگاه عالی که میتواند حق سقط جنین را ملغی کند، انجمن روانشناسی آمریکا بر نظریات پیشین خود تاکید و اعلام کرد که محدود ساختن حق سقط جنین میتواند به آسیبهای روانی منجر شود. این در حالی است که فعالان مخالف حق سقط جنین دائما استدلال میکنند که سقط جنین به سلامت روان زنان آسیب میزند. مطالعات معتبر این استدلال را نقض میکند و نسبت به عواقب روانی ممنوعیت سقط جنین برای زنان هشدار میدهد.
بارداری ناخواسته میتواند احساس اضطراب و آزردگی به دنبال داشته باشد، فارغ از اینکه زن اقدام به سقط جنین کند یا نه، یافتههای مطالعهای بیسابقه موسوم به مطالعه turnaway نشان داده است، زنانی که از حق سقط جنین خودخواسته محروم شدهاند، در کوتاهمدت، مشکلات روانی بیشتری را نسبت به زنانی که سقط جنین داشتهاند، تجربه کردهاند. این زنان در بلندمدت مشکلات فیزیکی و مالی بیشتری را نیز متحمل شدهاند.
این مطالعه در زمینه ارزیابی آثار محدودیتهای سقط جنین بر زنان، جامعترین تحقیق در دسترس است و تحلیل دادههای آن در بسیاری از ژورنالهای معتبر آکادمیک منتشر شده است. البته قاعدتا محدودیتها و کاستیهایی هم متوجه آن بوده است. در این تحقیق ۱۰۰۰ زن از ۳۰ کلینیک سقط جنین در بین سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ استخدام شدهاند. محققان زندگی زنانی که دوران مجاز را پشت سر گذاشته و با محدودیت سقط جنین مواجه شدند را در طی ۵ سال با زندگی زنانی که سقط جنین انجام دادند مقایسه کردهاند. طبق نتایج، برای زنانی که از سقط جنین محروم شدند احتمال دچار شدن به سطح بالای اضطراب، کاهش میزان رضایت از زندگی و کاهش عزت نفس بیشتر بوده است. این اضطراب میتواند ناشی از محروم شدن از سقط جنین و همچنین دیگر آزردگیهای مربوط به بارداری ناخواسته و روند تلاش برای دسترسی به سقط جنین باشد.
محققان دریافتند که پس از گذشت ۶ ماه، تفاوتها کمرنگ میشوند و سلامت روان هر دو گروه بهبود پیدا میکند. به گفته دایانا گرین فاستر محقق ارشد این مطالعه و استاد دانشکده زنان، زایمان و علوم باروری دانشگاه کالیفرنیا، این نشان از تابآوری عاطفی شرکتکنندگان دارد. فاستر میگوید: «بارداری ناخواسته، تجربهای ویرانگر است اما به مرور زمان افراد بر آن غلبه میکنند و بهبود مییابند فارغ از اینکه سقط جنین انجام بدهند یا نه.»
اگرچه آسیبهای جسمانی و مالی محرومیت از سقط جنین برای سالها با این زنان باقی مانده است. زنانی که از سقط جنین محروم و مجبور به زایمان شدند، سردرد و میگرن مزمن، درد مفاصل و فشار خون بارداری را گزارش دادهاند. آنها همچنین عوارض خطرناکی چون اکلامپسی و خونریزی پس از زایمان را نیز گزارش دادهاند. این زنان بیش از زنانی که امکان سقط جنین را پیدا کردند، در معرض خشونت خانگی و افزایش فقر قرار گرفتهاند.
آنای ۲۸ ساله میگوید در سه ماهه دوم متوجه شده که باردار است. او تازه از دانشگاه فارغالتحصیل شده و نمیخواست فرزندی داشته باشد. اما در ایالت خود زمان قانونی برای اقدام به سقط جنین را از دست داده بود. او پس از مشورت با پزشک زنان و زایمان، به دستشویی رفت و زار زار گریه میکرد. او در دوران بارداری با پره-اکلامپسی شدید مواجه شد که تشنج و در نهایت جراحی سزارین اجباری را به دنبال داشت. آنا میگوید: «عمیقا احساس میکنم که دیگر هرگز نمیخواهم باردار شوم انقدر که این تجربه برایم تروماتیک و نابودکننده بود.»
این مطالعه اگرچه بسیار و دقیق و سختگیرانه طراحی شده، نمیتواند به تمامی زنانی که در جستوجوی سقط جنین هستند و یا تمامی تجربههای بارداری ناخواسته تعمیم پیدا کند. چراکه مطالعه، زنانی را که نقص جنین یا مشکلات سلامت بارداری برایشان تشخیص داده شده، دربر نمیگیرد. همچنین بیشتر زنانی که از سقط جنین محروم شدهاند در سه ماهه دوم بارداری قرار داشتهاند. بعلاوه این مطالعه زنانی را که هرگز به کلینیکهای سقط جنین مراجعه نکردهاند، لحاظ نکرده است؛ به عبارت دیگر منزویترین زنان به حاشیه راندهشده به لحاظ اجتماعی و اقتصادی.
برخی از مخالفان سقط جنین، اعتبار این تحقیق را بر مبنای نرخ مشارکت زیر سوال بردهاند. برای مثال در مقالهای که در سال ۲۰۱۸ در SAGE Open Medicine منتشر شده، دیوید سی. رردان کنشگر ضد سقط جنین این مطالعه را نقد کرده چون از ۳۰۰۰ زنی که برای مشارکت فراخوانده شدهاند تنها ۳۷ درصد پذیرفتهاند. و در طی ۵ سال دوران این تحقیق، برخی زنان از مشارکت انصراف دادهاند. رردان مینویسد: «زنانی که با بیشترین دشواریها و عواقب شدید سقط جنین مواجه میشوند ممکن است تمایل به صحبت کردن از احساسات و افکارشان نداشته باشند. آنها ممکن است عامدانه از شرکت در نظرسنجی امتناع کنند چون نمیخواهند احساسات منفی گذشتهشان زنده یا تشدید شود.»
دکتر فاستر تصدیق میکند که «صحبت کردن از سقط جنین یا بارداری ناخواسته عموما امری دشوار است، اما در مطالعه ما هیچگونه شواهدی وجود ندارد که نشان بدهد زنان مشارکتکننده دیدگاهی سنتی و اینچنینی به سقط جنین داشته باشند و به همین دلیل راحت درباره این موضوع صحبت کردند.” فاستر در رابطه با میزان مشارکت اضافه کرد: “چنین مطالعهای بسیار زمانبر است و هرکسی حاضر نیست پنج سال زمان خود را صرف کند. ما اتفاقا به میزان مشارکت در این مطالعه مفتخریم. از هر نظرسنجی به نظرسنجی، تنها پنج درصد از مشارکتکنندگان را از دست دادیم.»
دههها تحقیق و مطالعه نشان میدهد که یکی از قابل اتکاترین متغیرهای پیشبینیکننده سلامت روان پس از سقط جنین، وضعیت سلامت روان فرد پیش از بارداری است. برای مثال تحقیقی به مدیریت جولیا آر. اشتاینبرگ، استادیار دانشگاه مریلند، زنانی که زایمان کردهاند را با زنانی که سقط جنین داشتهاند مقایسه کرده است. او با توجه به وضعیت سلامت روان زنان پیش از بارداری، دریافته که سقط جنین بهخودیخود ارتباطی به اضطراب، احوالات روحی و یا اختلالات غذایی ندارد و یا موجب افکار خودکشی نمیشود.
بعلاوه، نتایج مطالعه فاستر نیز حاکی از آن است که افرادی که سقط جنین خودخواسته داشتهاند به لحاظ روانی نسبت به آنهایی که نداشتهاند، وضعیت بدتری ندارند و فرایند سقط جنین ریسک ابتلای زنان به اختلال اضطراب پس از سانحه را افزایش نمیدهد. تحلیلی از دادههای مطالعه فاستر که در سال ۲۰۲۰ منتشر شده دریافته که در دوران پنجساله پس از سقط جنین، ۸۴ درصد زنان نسبت به تصمیم خود برای سقط جنین یا احساس مثبت داشتهاند یا اصلا حس خاصی نداشتهاند. تنها ۶ درصد از این زنان احساسات منفی نسبت به این تصمیم از خود بروز دادهاند. با این حال گروههای مخالف حق انتخاب، باور دارند که انجام سقط جنین بیش از محروم شدن از آن به سلامت روان زنان آسیب میزند.
تصمیمگیری درباره سقط جنین میتواند به لحاظ عاطفی بسیار پرهزینه باشد، فارغ از اینکه فرد تصمیم بگیرد انجامش بدهد یا نه. تحلیلی دیگر از دادههای مطالعه فاستر به مدیریت آنتونیا بیگز، استادیار دانشکده زنان، زایمان و علوم باروری دانشگاه کالیفرنیا، نشان میدهد که بیشتر افرادی که سقط جنین را مدنظر قرار دادهاند با نوعی استیگما مواجه شدهاند. آنها احساس میکردند که اگر اطرافیان و نزدیکانشان بدانند که سقط جنین داشتهاند، به آنها نگاه منفی پیدا میکنند. این استیگما در سالهای آتی خود را به شکل آزاردگی روانی خود را بروز میدهد.
یکی دیگر از مطالعات دکتر بیگز که آن هم در سال ۲۰۲۰ منتشر شده، از ۷۸۴ نفر که در ۴ کلینیک و در سه ایالت آمریکا سقط جنین انجام دادهاند نظرسنجی کرده است. یافتههای او نشان میدهد زنانی که با موانع و دشواریهای لجستیکی مواجه بودهاند، برای مثال با مشکلاتی چون زمانبر بودن فرایند دسترسی به خدمات مراقبتی و گرفتن وقت سقط جنین و یا الزام به سفر کردن برای دسترسی به سقط جنین، و همچنین کسانی که برای انجام سقط جنین زمانی طولانی معطل و یا مجبور میشدند درباره بارداری خود با دیگران صحبت کنند، ریسک بالاتری برای ابتلا به علائم استرس و افسردگی داشتهاند. دکتر بیگز میگوید: «خودمختاری باروری، برای محافظت از رفاه و سلامت روان یک ضرورت است.»
منبع: نیویورک تایمز