زاگاه- در میان کشورهای ثروتمند، ایالات متحده تنها کشوری است که مرخصی زایمان با حقوق را در سطح ملی تضمین نمیکند. این مساله، تنها یک ضعف قانونی نیست، بلکه بازتابی از تضاد منافع عمیق بین حقوق کارگران و سود شرکتهای بزرگ است. پژوهشهای اخیر نشان میدهند که صنعت شیرخشک (فرمولا) با ارزش جهانی بیش از ۵۵ میلیارد دلار، از طریق لابیگریهای گسترده و روشهای بازاریابی مشابه صنایع دخانیات، نقش فعالی در تضعیف سیاستهایی مانند مرخصی با حقوق زایمان ایفا میکند. منطق آنها ساده است: هر چقدر مادران زودتر به محل کار بازگردند، وابستگی به شیر خشک افزایش مییابد.
قانون فدرال (FMLA) در آمریکا تنها ۱۲ هفته مرخصی بدون حقوق برای کارمندانی که در شرکتهایی با حداقل ۵۰ کارمند کار میکنند، در نظر میگیرد. با این حال، شرایط دشوار این قانون، میلیونها کارگر کمدرآمد و پارهوقت را از شمول آن خارج میکند؛ به طوری که حدود ۴۰٪ از کارگران آمریکایی به این حمایت حداقلی نیز دسترسی ندارند. حتی در ایالاتی که مرخصی با حقوق ارائه میشود، دسترسی به آن به شدت نابرابر است و تنها حدود ۲۷٪ از کل کارگران از آن بهرهمند میشوند. این نابرابری در میان مادران سیاهپوست و لاتین به مراتب شدیدتر است و شکافهای اجتماعی و اقتصادی را عمیقتر میکند.
از منظر نظریات فمینیستی، به ویژه جریان فمینیسم لیبرال و سوسیالیستی، مرخصی زایمان با حقوق نه یک امتیاز، بلکه یک حق بنیادین کارگری و اجتماعی است. این دیدگاهها معتقدند که بار بیولوژیک و اجتماعی بارداری و مراقبت از نوزاد به شکل ناعادلانهای بر دوش زنان قرار گرفته است. عدم وجود مرخصی با حقوق، زنان را در موقعیت دشواری قرار میدهد که مجبور به انتخاب بین مادری و شغلشان هستند. این وضعیت، نقشهای سنتی جنسیتی را که زن را به عنوان “مراقب اصلی” معرفی میکنند، تقویت کرده و از حضور و پیشرفت آنها در بازار کار جلوگیری میکند. از طرف دیگر زنانی که به دلیل نیاز مالی مجبور به بازگشت زودهنگام به کار میشوند، به کارهای با دستمزد کمتر روی میآورند. این امر نه تنها به شکاف دستمزد جنسیتی دامن میزند، بلکه چرخه فقر را در خانوادههای تکوالد تشدید میکند.
جهان به سوی حمایت بیشتر از والدین در حرکت است. بر اساس آمارهای سازمان جهانی کار (ILO)، مرخصی زایمان با حقوق در ۱۸۵ کشور جهان تضمین شده و میانگین جهانی آن حدود ۲۹ هفته است. این عدد در ایالات متحده، برخلاف کشورهای توسعهیافته دیگر، همچنان صفر است. کشورهای اسکاندیناوی مانند نروژ (تا ۴۹ هفته با حقوق کامل) و سوئد (حدود ۱۶ ماه مرخصی والدین با حقوق) نمونههای موفقی هستند. در ایران نیز زنان شاغلی که دستکم شصت روز سابقه پرداخت بیمه داشته باشند، میتوانند از نه ماه مرخصی زایمان با حقوق برخوردار شوند و دو سوم آخرین دستمزد و یا حقوق مشمول بیمه را دریافت کنند.
تحقیقات نشان میدهند که مرخصی با حقوق، نتایج مثبتی برای سلامت عمومی دارد. طبق یک تحقیق در ۱۸ کشور صنعتی، ۱۰ هفته مرخصی با حقوق، نرخ مرگومیر نوزاد را ۲/۶ درصد کاهش میدهد. همچنین، بازگشت زودهنگام مادران به کار در آمریکا منجر به کاهش نرخ شیردهی، واکسیناسیون و افزایش مشکلات سلامت روان در مادران و نوزادان شده است.
صنعت شیرخشک با استفاده از استراتژیهای بازاریابی که ترسهای طبیعی والدین را هدف قرار میدهند (مانند گریه و بیقراری نوزاد)، آنها را به سمت محصولات خود سوق میدهد. این صنعت همچنین از نفوذ سیاسی خود برای مقاومت در برابر قوانین حمایتی استفاده میکند، مانند آنچه در آفریقای جنوبی رخ داد که اجرای «کد بازاریابی شیرخشک» بیش از ۹ سال طول کشید. «کد بازاریابی شیرخشک» که به آن کد بینالمللی بازاریابی جایگزینهای شیر مادر نیز گفته میشود، مجموعهای از توصیههای بینالمللی است که توسط سازمان جهانی بهداشت (WHO) و صندوق کودکان ملل متحد (یونیسف) در سال ۱۹۸۱ برای محافظت و ترویج تغذیه با شیر مادر تصویب شد.
این کد با هدف مقابله با شیوههای بازاریابی تهاجمی شرکتهای تولید شیرخشک تدوین شده است. طبق این کد، شرکتها نمیتوانند به تبلیغات مستقیم برای عموم، دادن نمونههای رایگان شیرخشک به مادران، ترویج محصولات خود در بیمارستانها و مراکز بهداشتی، و ارائه هدایا به کارکنان بخش سلامت بپردازند. در آفریقای جنوبی، اجرای این کد با مقاومت شدید شرکتهای شیرخشک روبرو شد که برای منافع مالی خود در برابر قوانین بهداشتی مقاومت میکردند. این مبارزه به یک کشمکش سیاسی و اجتماعی تبدیل شد که اجرای کامل قانون را برای بیش از ۹ سال به تأخیر انداخت.
این حقایق نشان میدهند که مرخصی زایمان، فراتر از یک مسئله فردی، یک نبرد سیاسی و اجتماعی برای دستیابی به عدالت و سلامت عمومی است.