نویسنده: آزاده ثبوت
زاگاه- شیردهی با اینکه یک فعالیت خاص جنسیتیِ مرتبط با بدنهای منتسب به زنانه است کمتر از سوی گروههای زنان و سازمانهای فمینیستی مورد توجه قرار گرفته است. در بسیاری از آثار مهم فمینیستی، از شیردهی «بهعنوان یک «انتخاب» یاد میشود بیآنکه به مجموعه پیچیدهای از نیروهای اجتماعی و سیاسی تاثیرگذار بر زندگی زنان توجه شود (لی، ۲۰۱۲ ؛ ولف، ۲۰۰۶). در خلال سالهای کار در مناطق حاشیهای شهر تهران، در اردوگاههای آوارگان در غرب آسیا و در مناطق شهری کارگرنشین در اروپای غربی دریافتهام که شرایط مادی و ساختارهای قدرت سهم مهمی در تجربه زنان از شیردهی دارند. در این نوشتار، با عطف به این مشاهدات و نیز تجربه شخصی خودم به عنوان مادر دو کودک به تقاطع نژاد و طبقه در شیردهی میپردازم و با نور تاباندن به رابطه میان فقر و دستمزد پایین، فرصتهای شغلی نابرابر، مهاجر بودن، رنگینپوست بودن و به تبع آن میزان شیردهی پایینتر نتیجهگیری میکنم که شیردهی نباید یک انتخاب شخصی تلقی شود.
امروزه این اتفاق نظر وجود دارد که «شیرخشک جایگزین مناسبی برای تغذیه نوزاد نیست» (ایگنجاتویچ و همکاران، ۱۳۹ : ۲۰۱۵ ). تحقیقات جدید نشان میدهد که با شیردهی باکتریهای مفید مادر در روده نوزاد جایگزین شده و میکروبیوم سالمی را در بدن نوزاد ایجاد میکنند. این باکتریها مبارزه با بیماریهای مختلف را در طول زندگی کودک تسهیل کرده و از آنجایی که منحصر به مادر و نوزاد هستند، میکروبیوم ایجادشده به عنوان اولین داروی شخصیشده طبیعت شناخته میشود و در شیر خشک قابل تکرار نیست. تحقیقات همچنین نشان میدهد که هیچیک از آنتیبادیهای موجود در شیر مادر در شیر خشکهای تجاری وجود ندارد. بنابراین شیرخشک نمیتواند نقش محافظتکننده شیر مادر را در برابر عفونت و بیماریها ایفا کند (پانناراج و همکاران، ۲۰۱۷). در نتیجه نوزادانی که از شیر مادر تغذیه میکنند از سیستم ایمنی قویتر، احتمال ابتلا به عفونت گوش و بیماریهای تنفسی، آلرژی و آسم، و مشکلات گوارشی کمتری برخوردارند و کمتر دچار مرگ ناگهانی میشوند. علاوه بر این، تحقیقات نشان میدهد کودکانی که در دوران نوزادی از شیر مادر تغذیه کردهاند در بزرگسالی کمتر در معرض ابتلا به بیماریهای قلبی، چاقی و فشار خون بالا هستند. مادرانی که شیر میدهند نیز با کاهش احتمال خونریزی پس از زایمان و کاهش خطر ابتلا به بیماریهای سرطان سینه، سرطان تخمدان، شکستگی لگن و پوکی استخوان در سنین بالاتر مواجه خواهند بود (آکادمی آمریکایی اطفال، ۲۰۰۵).
سازمان بهداشت جهانی تغذیه انحصاری با شیر مادر را در ششماه اول زندگی و ادامه شیردهی را تا دوسالگی توصیه میکند( ۲۰۰۲). این توصیهها بر هنجارهای اجتماعی غالب که سلامت عمومی را شکل میدهند تاثیر دارند و بر سیاست، قانون کار، گفتمان عمومی و بالاخره زندگی زنان تاثیر میگذارند. با اینحال، کمتر از نیمی از نوزادان در سراسر جهان با شیر مادر تغذیه میشوند (بیکر و همکاران، ۲۰۰۳). در ایران شاخص شیردهی تا دوسالگی ۵۱ درصد است؛ یعنی ۵۱ درصد مادران کشور تا دوسالگی شیردادن به کودک خود را ادامه میدهند (خبرگزاری صدا و سیما،۱۳۹۵). گزارشهای مربوط به شیردهی معمولا بیماری، کمبود شیر مادر، نیازهای پزشکی و انتخاب شخصی را عامل استفاده از شیر خشک میدانند و به شرایط مادی و ساختارهای تاثیرگذار بر تصمیمگیری مادر اشارهای نمیکنند. تصویری که از شیردهی در فرهنگ ما ارایه میشود غالبا تصویر شادیبخشی از یک پیوند طبیعی میان مادر و کودک است بیآنکه به هزینه های روانی و اجتماعی شیردهی برای مادران و خانوادهها اشارهای داشته باشد. از سوی دیگر گفتمان رسمی شیردهی تمامی بار مسوولیت پیشگیری از بیماری و ریشهکنی آسیبهای احتمالیِ متوجه نوزاد را بر عهده مادر میگذارد. مروجان شیردهی یکی از مزایای تغذیه با شیر مادر را رایگان بودن آن میدانند. از نظر آنها زمانی که مادر به شیردهی اختصاص میدهد هیچ ارزش اقتصادی ندارد. پیشفرض اشتباهی که روشن نمیکند چرا زنان طبقات فرودست بیش از زنان طبقه متوسط از شیر خشک برای تغذیه کودکانشان استفاده میکنند.
شیردهی در معنای دقیق خود یک امر اجتماعی و خانوادگی است. شریک یک زن، که در اغلب موارد پدر نوزاد است نقش مهمی در پیشبرد شیردهی دارد و کیفیت این حمایت، تعیین کنندهی اقدام به شیردهی و تداوم آن است. از سوی دیگر رابطه مستقیمی میان مدت زمان شیردهی، حقوق زایمان و مدت زمان دوری از کارِ خارج از خانه وجود دارد (آکادمی پزشکان متخصصان اطفال آمریکا، ۲۰۰۵) . نروژ یکی از بالاترین سطوح برابری جنسیتی در جهان را داراست و همزمان از بالاترین نرخ شیردهی مادران برخوردار است. با لحاظ کردن مرخصیِ با حقوق برای والدین و تسهیلات حمایتی، % ۹۹ مادران در چهارماه اول و هشتاد و پنج درصد مادران از ماه چهارم به بعد همچنان به شیردهی ادامه میدهند (مارشال و همکاران، ۲۰۰۷).
تحقیقات نشان میدهد مادرانی که در مناطق اقتصادی کمبرخوردار زندگی میکنند کمترین میزان شیردهی را دارند (براون و همکاران، ۲۰۱۱)، و استفاده از شیر خشک در میان جوامع کمبرخوردار شایعتر است (براون و همکاران، ۲۰۱۱). درآمدهای کمتر و ناامنی شغلی نیز ممکن است بر امکان شیردهی مادران و بازگشت زودهنگام آنها به کار تأثیر بگذارد (مک کن و همکاران،۲۰۰۷ ) همچنین از آنجا که کارفرمایان هیچ اقدامی برای تسهیل تغذیه نوزادان یا دوشیدن شیر مادر در محیطهای کاری انجام نمیدهند، بسیاری از مادران پس از بازگشت به کار، به ناچار شیردهی را متوقف میکنند. از سوی دیگر برای زنانی که به مشاغل مدیریتی اشتغال دارند، نهادینه شدن منصب مدیریت در قالبی مردانه تداوم شیردهی را دشوار میکند. پووار (۲۰۰۴، ص ۱۴۸) اذعان میکند که فضاهای کار حرفهای برای مدت طولانی توسط بدنهای مردانه احاطه شدهاند و قرار گیری بدن زن شیرده در این فضاها نظم اجتماعی متعارف (و مردانه) را تهدید میکند. «بدن زنانه» بهعنوان «دیگریِ» نظام مردسالار، آنچنان که مرضیه بهرامی برومند شرح میدهد: «صرفاً در حوزهی مطالعاتی زیستشناسانه و سوخت وسازها و مکان فرایندهای فیزیولوژیک نیست، در اینجا بدن مستقیماً درگیر قدرت و حوزهی سیاسی است.» حضور بدنمند زن شیرده در محیط کار «هنجار» تجسمیافته فضاهای مردانه را به چالش میکشد. از این رو، مدیران زن تحت فشار هستند تا زنانگی خود را کمرنگ جلوه دهند تا با هنجارهای بدن مردانه سازگاری داشته باشند.
در آمریکای شمالی زنانی که به نوزادان خود شیر میدهند اغلب سفیدپوست، تحصیلکرده، متاهل و بالای ۲۵ سال سن دارند. این زنان همچنین از نظر وضعیت اجتماعی – اقتصادی در سطح بالاتری از میانگین جامعه قرار داشته و در خارج از خانه به شغلی اشتغال ندارند. این ویژگیها انعکاسدهنده ساختار خانواده ایدهآل سیاستهای رسمی است و همسو است با پیشفرضهای مروجان تغذیه با شیر مادر که تصورشان از خانواده، یک «خانواده هستهای مدرن، طبقه متوسط، و دارای ساختار جنسیتی» است که در آن زنانی که به مدت طولانی شیر میدهند دارای همسرانی هستند که مسئولیت تأمین تمامی هزینههای زندگی را به عهده دارند. در واقع رابطه مستقیمی میان تغذیه با شیر مادر و درآمد خانواده وجود دارد. رابطهای که نشان میدهد چرا زنان مهاجر و رنگینپوست که عمدتا در بخشهای غیررسمی بازار کار به فعالیت مشغولند و از درآمد و حمایت شغلی کمتری برخوردارند ناچار به بازگشت زودهنگام به محل کار بوده و در نتیجه از امکان شیردهی طولانیمدت به فرزندان خود بازمیمانند. همچنین از آنجا که مشاغل این زنان اغلب موقعیتهایی با مهارتهای پایینتر هستند، آنها از امکان رایزنی و مذاکره برای انعطافپذیری در ساعتهای کاری و یا درخواست تسهیلات در محیط کار برای دوشیدن و ذخیره شیر برخوردار نیستند. تحقیقات همچنین نشان میدهد که زنان سیاهپوست در صورت دارا بودن کار تماموقت با احتمال بیشتری برای توقف شیردهی روبرو هستند چرا که در مقایسه با زنان سفیدپوست، نوع مشاغلی که به آن اشتغال دارند، از حمایت اجتماعی کمتری برای همراهی اشتغال و شیردهی برخوردار است. این نابرابریهای نژادی و طبقاتی نشان میدهد که شیردهی برای بسیاری از زنان انتخابی واقعبینانه نیست. در شرایطی که عوامل اقتصادی، اجتماعی و نژادی بر توانایی زنان در شیردهی تأثیر میگذارند، شیردهی نه یک امکان تغذیهای برای نوزاد که یک امتیاز نژادی و طبقاتی به شمار میرود. در نتیجه مزایای سلامتی تغذیه با شیر مادر نیز به طور مساوی بین همه نوزادان توزیع نمیشود.
مطالعات و گزارشها همچنین نشان میدهند که داشتن مسئولیت انحصاری برای تغذیه کودک به زنان احساس انزوا و حبسشدگی در خانه میبخشد (وال، ۲۰۰۱). زنان به حال خود رها میشوند تا با خستگی و نیازهای پایانناپذیر مراقبت از نوزاد کنار بیایند، و این در حالی است که اغلب مسئولیت کارهای خانگی، مراقبت از کودک و یا کودکان دیگری را نیز به عهده دارند. در نبود فضاهای مناسب برای شیردهی به نوزادان در مراکز شهری، تغذیه با شیر مادر نه تنها میتواند طاقتفرسا و دشوار باشد، بلکه به انزوای اجتماعی بیشتر زنان هم میانجامد. در این میان، کسانی که بیش از همه از کمبود تسهیلات در اینباره رنج میبرند، مادران مجرد، جوان، کمدرآمد و زنان رنگینپوست هستند که در نتیجه تمایل کمتری به شیردهی دارند ( بلوم، ۱۹۹۹؛ کارتِر، ۱۹۹۵). جزوههای آموزشی شیردهی به جای اذعان به واقعیتهای فرهنگی و مادی که فرآیند شیردهی را با مشکل مواجه میکند، دایما به بیان اینکه چرا شیر مادر بهترین است میپردازند، و با توصیههای اغلب غیرواقعی به مادران در مورد راههای کاهش خستگی و فرسودگی پاسخ میدهند: زمانی که نوزادتان چرت میزند بخوابید، اجازه دهید دیگران کارهای خانه و آشپزی را انجام دهند. از دید این آموزشها، مشکلاتی که مادران با آنها مواجه میشوند، اگر هم به رسمیت شناخته شوند، مشکلاتی هستند که باید بهصورت فردی و با کمک مشاوره حرفهای مدیریت شوند. آنچنان که کارتر میگوید: «نیازهای زنان در رابطه با هزینههای مراقبت از نوزاد به سختی برآورده شده است. نیازهای آنها به برخورداری از کمک در انجام کارهای متنوع خانگی و همچنین نیاز آنها به داشتن همراه و فرصتهایی برای استراحت و اوقات فراغت اساسا دیده نشده است.» (۱۹۹۵، ص ۲۳۹). در پاسخ به این مساله فراخوانهای فمینیستی به بررسی شیوههای اجتماعی مراقبت از کودک و بازسازی نظامهای اشتغال به منظور حمایت بیشتر از والدین و فرزندپروری مشترک پرداختهاند. از این رو تجربیات مادری، ضرورت توجه فمینیستها را به گفتمانی که در حال حاضر پیرامون تغذیه با شیر مادر وجود دارد، برجسته میکند.
کنشگری سلامت محور برای ترویج تغذیه با شیر[۱]مادر همزمان به توسعه و ارزیابی اثربخشی اشکال مختلف حمایتهای فردی و گروهی در جوامع محلی و در فضاهایی مانند مراکز درمان محلی و محیطهای اجتماعی میپردازد. رویکرد کنشگرانه سلامت تأیید میکند که شیردهی تنها یک انتخاب شخصی نیست بلکه عوامل ساختاری بر آن، به ویژه برای زنان کمبرخوردارتر موثر است. بدون حمایتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نمیتوان شیردهی را ترویج کرد. در اینجا هدف نباید تنها ترویج شیردهی باشد بلکه ایجاد شرایط اجتماعی و اقتصادی که شیردهی را به امری ممکن، موفقیتآمیز و ارزشمند برای همه زنان تبدیل میکند. ما به سیاستهایی نیاز داریم که مرخصی زایمان کافی برای همه مادران فراهم کنند و با ایجاد مراکز نگهداری از نوزاد در محل کار و ساعتهای کاری انعطافپذیر امکان اشتغال و شیردهی همزمان برای زنان را فراهم آورند. همچنین ساعتهای کاری انعطافپذیر و در نظر گرفتن مرخصی خانوادگی برای پدران، آنها را در مراقبت از کودک وانجام کارهای خانگی سهیم کرده و شیردهی به نوزاد را تسهیل میکند.
چندبخشی بودن طراحی، ارائه، و ارزیابی برنامههای حمایتی تغذیه با شیر مادر که در سطوح مختلف مدل اجتماعی – اکولوژیکی عمل میکنند، و ریشه داشتن در سیاستهای سالم بهداشتی و اجتماعی بسیار مهم است. در دهه گذشته چندین کشور دانش خود را برای بهبود نتایج تغذیه انحصاری با شیر مادر به عمل تبدیل کردهاند. موفقیت ترکمنستان در دستیابی به افزایش بیش از ۵ درصدی سالانه در همه مناطق آن تا سال ۲۰۱۸ را میتوان به نسبت بالای زایمانها در بیمارستانهای دوستدار نوزاد (۸۶.۹ درصد) و برنامههای اجتماعی تغذیه با شیر مادر که در همه مناطق آن اجرا شده است، نسبت داد (باتاچرجی و همکاران، ۲۰۲۱). بورکینافاسو با سرمایهگذاری در یک برنامه استراتژیک چند پسطحی (۲۵- ۲۰۱۲) در آموزش و ارائه برنامه موفق شده است تا شیوههای بهینه تغذیه نوزاد و خردسال را در سطح جامعه، از طریق آموزش رهبران سنتی و ایجاد حمایت از گروههای مادر به مادر بهبود بخشد (پرز اسکَمیلا و همکاران، ۲۰۲۳). برزیل نیز نمونه موفقی از تاثیر سرمایهگذاریهای بلندمدت بر افزایش قابل توجه نرخ شیردهی زنان است. در سال ۱۹۸۶، میانگین دوران شیردهی در برزیل ۵/۲ ماه بود اما تا سال ۲۰۰۶ به ۱۴ ماه افزایش یافت. برای نیل به این هدف، دولت سرمایهگذاری زیادی در ترویج تغذیه با شیر مادر در جامعه انجام داد، از اقدامات چند سازمانی گرفته تا کمپینهای رسانهای، آموزش برای کارکنان سلامت و توسعه گروههای حمایتی مادر از مادر، تمدید مرخصی زایمان تا ششماه و اعطای گواهینامههای دوستدار کودک به سیصد بیمارستان و زایشگاه و سرمایهگذاری در ایجاد دویست بانک شیر انسانی که بیشترین تعداد موجود در سطح جهان را دارا هستند. (براون،۲۰۱۷).
ترکیب این مداخلات با هم و اینکه تمرکز آنها صرفاً بر آگاهیبخشی به مادران نبوده و همزمان به انجام تغییرات در محیط گستردهتر زندگی مادران و نظامهای حمایتی موجود پرداخته، امکان شیردهی مادران به نوزادان را فزونی بخشیده است. همچنین مقابله با نرخ پایین شیردهی نباید تنها بر رفع مشکلات جسمی زنان تمرکز کند بلکه باید بهطور سیستماتیک با موانع ساختاری و محیطی که بر نگرش، امکانها و توانایی بر شیردهی تأثیر منفی میگذارد توجه کند. از آنجا که تصمیمگیری در مورد تغذیه نوزاد در انزوا گرفته نمیشود، استراتژیهایی که برای افزایش نرخ شیردهی بکار میروند نیز نباید صرفاً فردی باشد. اگرچه حمایتهای با کیفیت فردی از مادران نقش موثری در فرآیند شیردهی به نوزادان دارد، منصفانه نیست زنان را مسئول رفتاری بدانیم که بشدت از عوامل ساختاری متاثر است. سوالی که طرح میشود این است که آیا با وجود احساسات منفی که عدم امکان شیردهی برای مادران به همراه میآورد آیا ما بدون اینکه محیطی برای تسهیل شیردهی مادران فراهم کنیم از نظر اخلاقی مجاز به ترویج شیردهی هستیم؟ به جای گذاشتن بار مسئولیت بر هر مادر و ملامت او ما باید خدمات سلامت عمومی را مسئول ارتقا و حفظ نرخ شیردهی بدانیم. ما به مرخصی با حقوق والدین نیاز داریم. باید مشاوران شیردهی و شیر دوش را در دسترس هر مادری قرار دهیم. ما نیاز به آموزش و اطلاعرسانی و ایجاد جوامع و محیطهای کاری داریم که از شیردهی حمایت کنند (براون، ۲۰۱۷) .
یکی از فعالیتهای کنشگری سلامت فمینیستی تلاش برای از میان بردن موانع ساختاری شیردهی، همچون موانع اقتصادی، نبود حمایتهای مناسب از کارکنان پزشکی و الگوهای خانوادگی/کاری است. به این معنی وارد شدن به قلمرو سیاسی برای عملی ساختن سیاستهایی که مراقبت، سلامت کافی و شیردهی حمایت کند و در محل کار و جامعه به ترویج شیردهی مادران بپردازد.همچنین باید تلاش کند تا با تصویر کشیدن دیدگاه مثبتتری از شیردهی در بستر والدگری مشترک، بر رسانههای جمعی تاثیر گذارد و مقالاتی برای حمایت و ترویج شیردهی بنویسد. شیردهی باید به عنوان یک حق در نظر گرفته شود و نه امتیاز. کنشگران باید گرد هم آیند و شیردهی را در دسترس همه زنان، فارغ از نژاد و طبقه اجتماعیشان قرار دهند. شیردهی فقط مسئله زنان نیست. برای موفقیت شیردهی، زنان باید در خانواده، محل کار و اجتماع مورد حمایت قرار گیرند. کودکان سالم برای تمام یک کشور مهم هستند و شیردهی یکی از استراتژیهای ارتقای سلامت است. تشویق زنان به شیر دادن بدون ایجاد مقتضیات لازم برای این کار تنها باری را بر دوش آنها میگذارد و باعث احساس گناه در آنها میشود. انتخاب تنها در صورتی وجود دارد که همه گزینهها در دسترس باشند. در همین راستا هاسمن (۲۰۰۴، ص ۲۷۵) تاکید میکند که نگرانی در مورد حق مادران در شیردهی در محل کار باید از بحث مزایای شیر مادر برای سلامتی نوزاد فراتر رود. به باور او ترویج شیردهی باید به یک پروژه سیاسی و فمینیستی تبدیل شود و اجازه ندهد مسأله تغذیه با شیر مادر «به دنیای خصوصی» فروکاسته شود. آنچه که باید اتفاق بیفتد شکلگیری یک سیاست فمینیستی مادرانه است که همزمان بر حقوق و نیازهای مادران به عنوان شهروندانی بدنمند تاکید کند.
سینه و شیر دادن به من در مورد سیاست آموخته است. شیردهی نمونهای از سیاسی شدن امر شخصی است. هیچ راهی برای تبدیل فرهنگ تغذیه با شیشه شیرخشک به فرهنگ تغذیه با شیر مادر بدون درگیر شدن با سیاست وجود ندارد. ما در این مورد میتوانیم از کار فمینیستی درس بگیریم. شخصی سیاسی است. زنی که در شیر دادن با همه تلاشش شکست میخورد، فردی مستقل از اجتماع نیست که «کار خود را درست انجام نداده باشد». او محصول ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بالقوه متغیر است. با این اوصاف شیردهی چطور ممکن است سیاسی نباشد؟
هاسمن معتقد است مادرانی که از امتیاز حق انتخاب برای شیردهی برخوردارند باید از سرمایه اجتماعی خود برای تسهیل شیردهی برای همه زنان استفاده کنند. ترویج شیردهی باید شامل فعالیت برای سیاستهای ارتقای رفاه فیزیکی، اجتماعی و اقتصادی هر دو مادر و فرزند باشد و از عواقب منفی برای زنانی که شیردهی را انتخاب کردهاند دوری شود. علاوه بر این، برای دستیابی به شرایط کاری عادلانه برای مادران شیرده، تغییرات سازمانی و اجتماعی باید رخ دهد. تسهیل شیردهی در محیطهای کاری باید در کنار مجموعه وسیعتری از سیاستها و شیوههای حمایت والدین قرار بگیرد. پژوهش شیردهی نه تنها باید به واکاوی جنبههای زیست پزشکی شیردهی بپردازد بلکه همچنین باید زمینههای اجتماعی و فرهنگی را نیز در نظر بگیرد. حمایت از شیردهی باید فراتر از دادن اطلاعات و تشویق رفته و به کنش سیاسی بیانجامد که برای فعالیت تولیدی و بازتولیدی زنان، بدنهای آنها و انتخابهایشان ارزش قائل شود و در نهایت از کودکان و خانوادههایشان حمایت کند.
منابع
بهرامی برومند، خیابان چهگونه از بدن زنان سوژهی انقلابی میسازد؟، نقد اقتصاد سیاسی، ۱۴۰۲
خبرگزاری صدا و سیما، تغذیه با شیر مادر به همراه رویکرد مقایسه ایران با سایر کشورها، ۱۳۹۵
American Academy of Pediatrics. Breastfeeding and the use of human milk. Pediatrics. 2005; 115:496-506
Baker, P., Smith, J.P., Garde, A., Grummer-Strawn, L.M., Wood, B., Sen, G., Hastings, G., Pérez-Escamilla, R., Ling, C.Y., Rollins, N. and McCoy, D., 2023. The political economy of infant and young child feeding: confronting corporate power, overcoming structural barriers, and accelerating progress. The Lancet, ۴۰۱(۱۰۳۷۵), pp.503-524
Bhattacharjee, N.V., Schaeffer, L.E. and Hay, S.I., 2021. Mapping inequalities in exclusive breastfeeding in low-and middle-income countries, 2000–۲۰۱۸. Nature Human Behaviour, ۵(۸), pp.1027-1045
Blum, L., 2000. At the breast: Ideologies of breastfeeding and motherhood in the contemporary United States. Beacon Press
Brown, A., 2017. Breastfeeding as a public health responsibility: a review of the evidence. Journal of Human Nutrition and Dietetics, ۳۰(۶), pp.759-770
Brown, A., Raynor, P. and Lee, M., 2011. Young mothers who choose to breast feed: the importance of being part of a supportive breast-feeding community. Midwifery, ۲۷(۱), pp.53-59
Brown, A.E., Raynor, P., Benton, D. and Lee, M.D., 2010. Indices of Multiple Deprivation predict breastfeeding duration in England and Wales. European Journal of public health, ۲۰(۲), pp.231-235
Carter, P. and Campling, J., 1995. Feminism, breasts and breast-feeding (p. 15). New York: St. Martin’s Press
Hausman, B., 2004. The feminist politics of breastfeeding. Australian feminist studies, ۱۹(۴۵), pp.273-285
Ignjatović, S. and Buturović, Ž., ۲۰۱۸. Breastfeeding divisions in ethics and politics of feminism. Sociologija, ۶۰(۱), pp.84-95
Lee, Robyn. 2012. Breastfeeding and Constraints on Mothers’ Agency, Journal of the motherhood initiative, 3(2): 93–۱۰۲
Marshall, Joyce L, Godfrey, Mary, Renfrew, Mary J. 2007. Being a ‘good mother’: Managing breastfeeding and merging identities, Social Science & Medicine, 65: 2147–۲۱۵۹
McCann, M.F., Baydar, N. and Williams, R.L., 2007. Breastfeeding attitudes and reported problems in a national sample of WIC participants. Journal of Human Lactation, 23(4), pp.314-324
Meek, J.Y., Noble, L. and Section on Breastfeeding, 2022. Policy statement: breastfeeding and the use of human milk. Pediatrics, ۱۵۰(۱), p.e2022057988
Pannaraj, P.S., Li, F., Cerini, C., Bender, J.M., Yang, S., Rollie, A., Adisetiyo, H., Zabih, S., Lincez, P.J., Bittinger, K. and Bailey, A., 2017. Association between breast milk bacterial communities and establishment and development of the infant gut microbiome. JAMA pediatrics, ۱۷۱(۷), pp.647-654
Pérez-Escamilla, R., Tomori, C., Hernández-Cordero, S., Baker, P., Barros, A.J., Bégin, F., Chapman, D.J., Grummer-Strawn, L.M., McCoy, D., Menon, P. and Neves, P.A.R., 2023. Breastfeeding: crucially important, but increasingly challenged in a market-driven world. The Lancet, ۴۰۱(۱۰۳۷۵), pp.472-485
Puwar, N. (2004). Space invaders: Race, gender and bodies out of place. Oxford: Berg
Wall, G., 2001. Moral constructions of motherhood in breastfeeding discourse. Gender & society, ۱۵(۴), pp.592-610
Wolf, J. (2006). What feminists can do for breastfeeding and what breastfeeding can do for feminists. Signs: Journal of Women in Culture and Society, 31, 397–۴۲۴
World Health Organization. 2002. Infant and young child nutrition global strategy on infant and young child feeding
[1] Health activism for the promotion of breastfeeding