زنان روزبهروز بیشتر از تجربه فراموشی، اضطراب و افکار خودکشیِ ناشی از تغییرات هورمونی در دوره میانسالی و پساقاعدگی میگویند. اما چرا همچنان منابع و امکانات حمایتی در این زمینه محدود است؟
نویسنده: گابی هینسلیف
زاگاه- کارین آرتور ۵۱ساله به یکقدمی خودکشی نزدیک شده بود. او بهدلیل استرس و اضطراب شدید از شغلاش که معلمی مدرسه بود استعفا داد و تصمیم گرفت چندروزی را به دور از خانه سپری کند تا کمی به آرامش برسد. اما یک پیادهروی طولانی او را به نقطهای رساند که میخواست خودکشی کند. کارین میگوید در این مرحله به نحوه خودکشی فکر نکرده بود، اما وصیتنامهاش را برای تقسیم اموال میان دو دختر دانشجویش نوشته بود. او میگوید: «فکر میکردم اگر بمیرم همهچیز آسانتر میشود. خانه به بچهها میرسید و وام آن تسویه میشد.»
این لحظه نقطه عطفی برای او بود: «یادم میآید که بعد از آن خیلی شفاف با خود فکر کردم که نه نمیخواهم جان خود را بگیرم و بمیرم.» سپس به یک بار در نزدیکی محل سکونت خود رفت و چیپس و شکلات داغ با رام سفارش داد: «دفترم را درآوردم و تصمیم گرفتم زندگی کنم. شروع کردم به یادداشت کارهایی که میخواستم انجام دهم. همزمان بدترین و بهترین موقعیت زندگیام بود، چراکه مرا از لبه پرتگاه برگرداند.»
کارین شغل معلمی را ترک و دوره درمانیاش را آغاز کرد. او شغل جدید خود را در حوزه مد شروع کرد. شش سال بعد – پس از کشتهشدن جورج فلوید و شروع جنبش «زندگی سیاهان مهم است» – پادکستی درباره یائسگی زنان سیاه منتشر کرد. تحقیقات نشان میدهند که زنان سیاهپوست بهطور متوسط زودتر از زنان سفیدپوست وارد دوران پساقاعدگی میشوند و با احتمال بیشتری در معرض تجربه علائمی مانند افسردگی هستند.
زمانی که کارین بهدلیل حملات عصبی و اضطراب مداوم و همچنین علائم گرگرفتگی به دکتر مراجعه کرد، دکتر به او پیشنهاد هورموندرمانی جایگزینی نداد. در آنزمان یائسگی جزئیترین نگرانی زندگیاش بود: «من نمیدانستم که افسردگی و اضطراب میتواند ارتباط مستقیمی با یائسگی داشته باشد.»
نوسانات خلقی، عصبانیت و فراموشی در میانسالی، بعضا دستمایه ساختن جوکهای اینستاگرامی میشود. اما برای زنانی که در دوره پیشایائسگی (یعنی مرحلهای که منجر به توقف پریود میشود) و یائسگی (یعنی دورهای که یک سال بدون پریود سپری شود) قرار دارند، این علائم اصلا خندهدار نیستند. نتایج نظرسنجیای که از ۲۰۰۰ زن درمورد یائسگی انجام شده، نشان میدهد که ۷۵٪ از شرکتکنندگان مشکلات مربوط به حافظه یا تمرکز را گزارش داده و ۶۹٪ از آنها، از احساس اضطراب و افسردگی صحبت کردهاند، البته نه لزومآً در سطحی که نیاز به مداخله پزشکی باشد. ولی اغلب به میزانی که موجب کاهش تمرکز و اعتمادبهنفس در محیط کار میشود. در موارد نادر ممکن است این تغییرات خلقی بسیار شدید باشند.
چندی پیش کتی برک بازیگر انگلیسی در مصاحبهای با مجله آبزرو گفت که در اوایل ۵۰سالگی، روزهایی سیاه و همراه با افکار خودکشی را تجربه کرده است. او احوالات خود را به شروع روند پساقاعدگی مرتبط عنوان کرد. بهدلیل مصرف داروهای دیگر، نمیتوانست تحت هورموندرمانی قرار گیرد و بدینترتیب سالهای زیادی را به جنگیدن با این شرایط سپری کرد. مگ متیو – که کنشگر حوزه پساقاعدگی است، در مورد افکار پریشان مشابهی در اواخر ۴۰سالگیاش صحبت میکند: «به مدت سه ماه حاضر به ترک خانه نبودم.»
با این وجود سلامت روان در دوران پساقاعدگی هنوز بهصورت جامع مورد بررسی نگرفته است. این دوره، همراه با تغییر و تحولات گستردهای در زندگی زنان است؛ بچهها از خانواده جدا میشوند، والدین به دلیل کهولت سن بیمار میشوند و ممکن است تجربیاتی مانند طلاق، چالشهای محیط کار و … شرایط را برای برخی افراد دشوارتر و همراه با آشفتگیهای روحی بیشتری کند. آیا بهدلیل تغییرات زندگی است که روانتان آزرده شده یا اساسا این تغییرات هورمونی است که تحولات زندگی شما را رقم زده است؟
لوییس نیوسان، پزشک عمومی و متخصص یائسگی، اخیرا با گروه روانپزشکی رویال کالج، با هدف آموزش اعضای کالج در مورد پیامدهای روحی و روانی همکاری داشته است. بسیاری از بیمارانی که او در کلینیک خصوصیاش در استراتفرد ویزیت میکند، علائم جسمی و روانی مربوط به پساقاعدگی را گزارش میدهند. بسیاری از آنها احساس استیصال را تجربه میکنند و برخی تمامی راهحلها از شوکدرمانی گرفته تا هزینههای سرسامآور برای درمانهای تجربی را امتحان کردهاند: «ما مواردی را مشاهده کردیم که در کلینیکها تحت کتامیندرمانی قرار گرفتند، موضوعی که واقعا مرا میترساند. (کتامین یک داروی مجاز بیهوشی است که گهگاه به صورت غیرمجاز در مهمانیها بعنوان موارد روانگردان استفاده میشود و بعضی اوقات هم به صورت غیرمجاز برای درمان افسردگی تجویز میشود.) ما با زنان بسیاری مواجه میشویم که دست به خودکشی میزنند.»
تحقیقات در حوزه بیماریهای روانی ناشی از یائسگی همچنان کمتر از حد انتظار است. نیوسان میگوید: «در حال حاضر ثابت شده است که هورمونهای استروژن و تستوسترون که در میانسالی کاهش پیدا میکنند نقش مهمی در عملکرد مغز دارند.»
ما میدانیم که اضطراب، مشکلات مربوط به حافظه، احساس بیرمقی و بیانگیزگی از علائم رایج دوران یائسگی هستند. چه بخاطر سطح واقعی هورمونها باشد یا نوسانات هورمونی- هرآنچه که در مغز تغییر کند، اثراتی ثانویه به دنبال خواهد داشت.»
نیوسان میگوید مخاطرات روانی دوران پساقاعدگی برای زنانی که سابقه دورههای افسردگی مانند افسردگی پس از زایمان را داشتهاند ممکن است بیشتر باشد. همچنین زنانی که از سندرم پیشاقاعدگی (PMS) و یا بهصورت شدیدتر از اختلال ناخوشی پیش از قاعدگی (PMDD) رنج میبرند، احتمالا بیشتر در معرض خطر افسردگی در دوره یائسگی قرار دارند.
نیوسان تاکید میکند که همه بیماریهای مربوط به سلامت روان در دوران میانسالی، به هورمونها مرتبط نیستند، و البته هورموندرمانی جایگزینی هم برای تمامی افراد نیست: «من معمولا بعد از هورموندرمانی، به سلامت روان فرد توجه میکنم. بعضی از زنان نیاز به داروهای ضدافسردگی دارند.» ولی ارتباط میان یائسگی و افسردگی واقعیتی پذیرفتهشده است، بهطوری که سرویس سلامت ملی بریتانیا (NHS) و موسسه ملی بهداشت و مراقبت عالی، هورموندرمانی جایگزینی را به عنوان اولین تجویز برای احساس اضطراب و بیرمقی زنان در دوران پساقاعدگی پیشنهاد میکنند. با این حال نیوسان همچنان شاهد زنانی است که به پزشک عمومی مراجعه میکنند و با تجویز داروهای ضدافسردگی به خانه برمیگردند.
یکی از انگیزههای نیوسان برای راهاندازی اپلیکیشن بالانس -اپلیکیشن رایگانی که به زنان کمک میکند علایم یائسگی را تشخیص داده و ثبت کنند- این بود که پزشکان و بیماران تمامی این علائم را کنار هم بگذارند و شرایط موجود را بهتر شناسایی کنند: «همواره به ما گفته شده که یائسگی محدود به گُرگرفتگی و خشکی واژن است، ولی متاسفانه کسی نگفته که یائسگی میتواند بر سطح انرژی، خلقوخو و تمرکز نیز تاثیر بگذارد. به زنان گفته میشود که ساکت بمانند و تحمل کنند.»
-مطالب مرتبط:
پیشایائسگی و یائسگی؛ از گُرگرفتگی تا اضطراب و افسردگی
کتی دافی، زن ۴۴ ساله مجرد و صاحب دو فرزند ۴ و ۲ ساله، زمانی که به دکترش مراجعه کرد و از اضطراب، بیخوابی، تغییرات شدید خلقوخو همراه با علائم فیزیکی مانند ریزش مو حرف زد، دکتر برایش تشخیص افسردگی داد. ولی دافی معتقد بود موضوع بسیار پیچیدهتر است: «حرف من این نبود که افسردگی ندارم اما فکر میکردم این علائم مرتبط با یائسگی است.» چندینبار به دکتر مراجعه کردم، اما آنها گوش نمیکردند. انگار سرم را به دیواری آجری میکوبیدم. در گوگل جستجو میکردم و با زنان بسیاری مانند خودم مواجه میشدم که نصفهشب بیدار نشسته بودند و سعی میکردند جواب سوالهایشان را پیدا کنند.
دافی میگوید تنها بعد از اولین گرگرفتگی بود که پزشک- که گمان میکرد او برای یائسهشدن خیلی جوان است- درخواست آزمایش خون داد. جواب آن آزمایش گمانهزنیهای کیت را به واقعیت تبدیل کرد. او حتی پس از تشخیص هم باید برای دریافت هورموندرمانی میجنگید. زمانی که زنی دیگری او را به یک کلینیک تخصصی پساقاعدگی در شهر آکسفورد ارجاع داد، برای او تشخیص ابتلا به PMDD داده شد. این موضوع سابقه نوسانات شدید خلقی او را در نزدیکی دوره قاعدگی توضیح میداد. حالا همهچیز در ۳۰ سال گذشته زندگیاش منطقی به نظر میرسید؛ گذشتهای که مملو از تغییرات خلقی، افکار خودکشی و چرخشهای احساسی بود. دافی اکنون بهعنوان آموزشگر فعالیت میکند و تجربیات خود را با پزشکان کارآموز به اشتراک میگذارد تا بهگفته خودش با «کمبود آگاهی و فقدان آموزش در حوزه سلامت زنان» مقابله کند.
نظرسنجیای که اخیرا از ۴۰۰۰ زن برای مستندی به نام «داوینا مککال: جنسیت، ذهن و یائسگی» انجام شده، آمار شوکهکنندهای به همراه داشته است. از هر ۱۰ زن، یک نفر به دلیل علائم یائسگی – اعم از روانی و جسمی – شغل خود را ترک کرده بودند، در حالی که ۱۴ درصد ساعات کاری خود را کاهش داده بودند. کیت مویر، نویسنده کتاب«تمام آنچه که باید درباره یائسگی بدانید» و تهیهکننده مستند مذکور میگوید: «من زنانی را میشناسم که توافقنامههای عدم افشا را امضا کردهاند و بهدلیل علائم یائسگی آنقدر در محیط کار تحت فشار و آزار و اذیت قرار گرفتند که مجبور به استعفا شدند.»
مویر در اواخر دهه ۴۰ زندگی دچار چنان «مه مغزی» مزمنی دچار شد که میترسید به آلزایمر مبتلا شود. او میگوید حافظهاش ظرف یک هفته پس از شروع هورموندرمانی، بهطور چشمگیری بهبود یافت. اما او همچنان در مورد رابطه میان سلامت روان و بیخوابی مزمنی که زنان میانسال اغلب تجربه میکنند، کنجکاو است: «کمبود خواب یکی از نشانههای احتمالی دچارشدن به افسردگی و همچنین زوال عقل در آینده است. بههمین دلیل توجه به آن بسیار اهمیت دارد.»
لورن چیرن ۵۴ساله، در اوایل دهه ۴۰ زندگی خود بهعنوان مدیر اجرایی ارشد مالی در یک شرکت کار میکرد که متوجه شد بهسختی میتواند چیزها را به خاطر بسپارد. این فراموشکاری حافظه تنها به ازیادبردن اسامی عجیبوغریب محدود نمیشد. یک شب که از کار به خانه برگشت، با پسرش و پرستارش احوالپرسی کرد، بعد دوباره کیفش را برداشت و به قصد رفتن به سرکار خانه را ترک کرد. کمکاری حافظه موجب کاهش شدید اعتمادبهنفس او شده بود، بنابراین در جلسات کاری کمتر صحبت میکرد تا بتواند مشکلش را پنهان کند.
لورن متقاعد شده بود که دچار زوال عقل زودرس شده و وحشتزده بود که چطور قرار است با شرایط پیشآمده کنار بیاید، چراکه او مادر مجرد یک کودک نیازمند مراقبتهای پزشکی مادامالعمر بود. او در نهایت از کار خود استعفا داد: «کارم را ترک کردم چون حس میکردم زمان چندانی به پایان عمرم نمانده و میخواستم کسی را پیدا کنم که از پسرم مراقبت کند. وقتی آزمایش خون دادم و پزشک یائسگی زودرس را تایید کرد، بسیار شوکه شدم. فکر میکردم این اتفاق برای زنان مسنتر میافتد و تنها شامل گرگرفتگیهای گهگاهی است.»
لورن اکنون شرکت کوچینگ با عنوان «زنان در یک مرحله خاص» را اداره میکند. برگزاری دورههای آموزشی برای کارفرمایان بهمنظور حمایت از کارکنان در دوران یائسگی و همچنین برای زنان بهمنظور حفظ حرفه و شغل خود از جمله فعالیتهای این شرکت است. او به مراجعهکنندگان کمک میکند علائم خود را تشخیص دهند و پیگیری کنند و از طریق تطبیقپذیریهای جزئی با محیطهای کاری سازگار شوند و با ورزش و رژیم غذایی سبک زندگی خود را تغییر بدهند (همه افراد نمیتوانند هورموندرمانی را انجام دهند و برخی هم نمیخواهند) اولین همایش او در شهر لندن به قدری شلوغ بود که برخی از شرکتکنندگان در داخل سالن ایستاده بودند. با این حال متوجه شد که برخی از شرکتکنندگان حضور در برنامه را کاملا از دیگران پنهان کرده بودند.
لورن میگوید برای برخی از زنان در محیطهای کاری رقابتی، هنوز صحبتکردن در مورد یائسگی دشوار است: «معمولا آنها سخت تلاش کردهاند تا به جایگاه فعلی برسند و نمیخواهند عضوی آسیبپذیر یا ضعیف قلمداد شوند.» در عین حال، زنانی که این دوره را نسبتا آسان پشت سر میگذارند هم ممکن است تمایلی برای حرفزدن در مورد اضطراب و فراموشی دوره میانسالی نداشته باشند، زیرا نگرانند که بهانه دیگری برای نادیدهگرفتن زنان میانسال بدست دهند.»
آرتور اشاره میکند سکوت شرمآوری که در مورد مشکلات سلامت روان در دوره یائسگی وجود دارد، موجب شده تا بسیاری از زنان برای شناسایی علائم خود آمادگی و آگاهی نداشته نباشند. او میگوید: «وقتی این اتفاق برایم افتاد احساس تنهایی مطلق می کردم.» حالا فکر میکنم هرچه بیشتر در موردش حرف بزنیم، کمتر احساس تنهایی میکنیم.
منبع: گاردین