نویسنده: شانون ویتیکامب
مترجم: شیوا نظرآهاری
زاگاه- مقالهای که اوایل امسال در ژورنال زنان و زایمان منتشر شد نشان میداد مردم آمریکا در مورد سقط جنین دچار بدفهمی هستند. تیمی از محققان از هزار فرد بزرگسال در مورد میزان آگاهی نسبت به فراوانی و علل سقط ناخواسته جنین، سوال پرسیدهاند. ۵۵ درصد از پاسخدهندگان گفتهاند که سقط جنین مسئله رایجی نیست و در حدود ۵ یا کمتر از ۵ درصد بارداریها، به سقط جنین منجر میشود. ۷۶ درصد اعتقاد داشتند که اتفاقات استرسزا میتواند باعث سقط جنین شود. در حالی که ۶۴ درصد بلندکردن اشیاء سنگین را از دلایل سقط ناخواسته میدانستند. برخی دیگر از باورهای رایج درباره علل سقط، شامل سابقه استیدی (بیماریهای مقاربتی)، استفاده پیشین از آییودی یا داروهای پیشگیری از بارداری و یا داشتن مشاجره و دعوا، بوده است. علاوه بر این، ۴۷ درصد از کسانی که تجربه سقط ناخواسته را داشتند احساس گناه میکردند، ۴۱ درصد گفتهاند که حتما کار اشتباهی انجام دادهاند که منجر به سقط جنین شده، ۴۱ درصد احساس تنهایی میکردند، ۳۸ درصد فکر میکردند که میتوانستند مانع این اتفاق شوند و ۲۸ درصد احساس شرمساری داشتند. ۱
درعوض مطالعات جدید، گستردگی سقط ناخواسته جنین را ۱۵ تا ۲۰ درصد نشان میدهد. و دانشمندان معتقدند که شایعترین علت سقط آنیوپلوئیدی (Aneuploidy) یعنی وجود تعداد غیرطبیعی کروموزوم است. تیم تحقیقاتی مقاله مذکور احتمال میدهند که احساس شرمساری و یا گناه در میان زنانی که سقط ناخواسته را تجربه کردهاند، بیشتر ناشی از فرهنگ سکوت پیرامون این مسئله است. بالاخره، اگر شما معتقدید که سقط ناخواسته جنین یک امر نادر است، و تابحال هرگز نشنیدهاید که کسی این تجربه را پشت سر گذاشته باشند، وقتی خودتان تجربهاش کنید، احتمال بیشتری دارد که دچار خودسرزنشگری شوید.
مطالعه اخیر مرجع مطلوبی است که ناآگاهی هشداربرانگیز موجود پیرامون سقط ناخواسته جنین را عیان میکند و در حالی که این مقاله مباحثی را ایجاد کرده و برای گشودن مکالمه در این زمینه مورد ستایش قرار گرفته، اما پرسشهای مهمی را بدون پاسخ رها کرده است. چرا این باورهای نادرست تداوم پیدا میکند؟ چرا برای بیشتر زنان و یا زوجهایی که سقط جنین را تجربه میکنند، پذیرش اینکه این اتفاق به خاطره یک مشاجره رخ داده دلیلی منطقیتر است تا آمیختگی تصادفی کروموزومها در زمان لقاح. چرا زنان و شرکایشان به سکوت در مورد این تجربه ادامه میدهند و این چرخه سکوت را تداوم میبخشند؟
زمانی که برای اولینبار تحقیق در مورد سقط ناخواسته جنین را شروع کردم، گمان میکردم که این احساس گناه و شرمندگی یک عادت کهنه است، مانند یک پیماننامه و باور فرهنگی که از نسلی به نسل بعد منتقل شده است. شاید از زمان قدیم که نقش زنان تنها بر فرزندآوری متمرکز شده بود. در اولین جستجویم در میان بایگانیها و آرشیوها متوجه شدم که چقدر این تفکر اشتباه است. من در میان اسناد قدیمی، از تعدد زنانی که خیلی راحت خوشحالی خود را از سقط جنین نشان داده بودند، شوکه شدم. در سالهای بعد، نمونههای بیشتری از زنانی را که در گذشته در مورد این مساله با صراحت، با صدای بلند و مکررا صحبت کرهاند، پیدا کردم.
«من دوباره خوشحالم!»، این کلماتی است که آن ون نس در سال ۱۸۷۵ در دفتر خاطرات خود ثبت کرده است، زمانی که در اولین تجربه بارداری دچار سقط جنین شده بود. تنها یک سال از ازدواجش گذشته بود که فهمید باردار است، درحالیکه آن روزها آخرین پنیهایش را میشمرد و همسرش تقریبا تمام پول خود را در جریان ورشکستی وال استریت در سال ۱۸۷۳ از دست داده بود.
اما بعد از دوماه بهانهگیری و بداخلاقی، ون نس قلمش را برداشت تا بنویسد: «از آخرین باری که نوشتم معنی رویاهایم کاملا عوض شده است، و من حالا دوباره خوشحالم. یک هفته پیش، سر سفره شام احساس مریضی کردم، به اتاقم رفتم و خیلی زود خوابیدم. اگر بخواهم ماجرا را خلاصه کنم باید بگویم؛ صبح روز بعد، مادرم به من گفت که اولین نوهاش را دیده است. به این فکر کردم که هر کسی با خواندن این متن فکر میکند که من بچهدار شدهام، اما اینطور نیست. فقط اتفاقی افتاده بود که آن را سقط جنین مینامند…»۲
آن ون نس، هیچ نشانی از گناه، شرم و تنهایی را بروز نمیدهد، درعوض خوشحال است، او این احساس را با مادرش در میان گذاشت و خبرها را با خرسندی در دفتر خاطراتش گزارش کرد. اگر ون نس میتوانست در محیطی سنتی و مملو از محدودیت و سرکوب از منظر کنترل باروری زنان، چنین آزادانه و سرخوش در مورد تجربه سقط ناخواسته جنین حرف بزند، چرا ما الان نمیتوانیم این کار را بکنیم؟
برای اینکه دقیقتر بفهمیم چطور به اینجا رسیدیم، برای درک این شرم، تنهایی و سکوت، ما باید آزادیهای باروری را که در طی صدسال گذشته بدست آوردهایم در نظر بگیریم. مورخان دستاوردها را فقط از منظر پیروزی و پیشروی مینویسند. آن ون نس و هموطنانش به لوازم موثر کنترل باروری دسترسی نداشتند، به راحتی و یا بهطور قانونی نمیتوانستند سقط جنین انجام دهند، و اغلب در مورد زمان امن برقراری رابطه جنسی، توصیههای نادرست دریافت میکردند. در سوی دیگر، من از اواخر نوجوانی میتوانستم لوازم پیشگیری از بارداری را پیدا و آن را تهیه کنم. اگر نیاز داشتم میتوانستم سقط جنین قانونی داشته باشم و تقریبا بهطور دقیق میدانم که اگر نخواهم باردار شوم، چه بازه زمانیای در طول ماه نباید رابطه جنسی داشته باشم. با این وجود، تمامی مکانیسمهایی که برای پیشگیری از بارداری در دسترس دارم، دستکم تا حدودی در ایجاد احساس گناه در من پس از تجربه سقط ناخواسته جنین نقش دارد.
پیشگیری از بارداری و سقط جنین قانونی، موثر، امن و دسترسپذیر، برای بیشتر زنان آمریکایی در نیمه دوم قرن بیستم فراهم شد و دانشمندان موفق شدند فیزیولوژی بارداری را کشف کنند و به درک بهتری از اینکه چگونه اتفاق میافتد و چطور میتوان از آن جلوگیری کرد، دست یابند. در نتیجه بسیاری از زنان به این احساس رسیدند که در زمان بارداری کنترل و تسلط کاملی بر شرایط خود دارند. این احساس کنترل، با پیشرفت علم لقاح مصنوعی افزایش یافت و باعث شد بسیاری از آمریکاییها باور کنند که درمان و داروهای مدرن میتواند هرگونه مشکل باروری را حلوفصل کند. اما کنترل زیاد همواره مسئولیت زیاد هم به دنبال دارد. چند زن اگر مسیر بارداری درست پیش نرود و اتفاقی بیفتاد، خود را مقصر میدانند؟
در کنار باور به این کنترل، همچنین دوگانهای بسیار صُلب برای توصیف تجربه بارداری ایجاد کردهایم. خواسته یا ناخواسته! روایت رایج میگوید که بارداری وقتی به زایمان ختم نشود دو حالت دارد. بارداری ناخواسته به سقط جنین خودخواسته منتهی میشود (abortion) و بارداری آگاهانه به سقط ناخواسته جنین (miscarriage)*
اما زنانی که خارج از این دستهبندی قرار میگیرند، چه؟ ما نمیتوانیم زنان بیشماری را که بارداری خود را دوست دارند و در عین حال پس از سقط جنین احساسات مثبتی را تجربه میکنند، از این دستهبندی کنار بگذاریم. درحالیکه بدون شک بسیاری از ۷۵۰ هزار تا یک میلیون زنی که هرساله سقط ناخواسته جنین را تجربه میکنند، پس از آن ویران میشوند و هیچ سویه شاد و مثبتی در آن نمیبینند، اما نمیتوانیم بگوییم که این تنها واکنش زنان به چنین اتفاقی است. ما روایتی را در مورد بارداری خلق کردهایم که زنانی را که پس از سقط ناخواسته، احساسات مثبت و یا حتی دوسویه دارند، کاملا نادیده میگیرد. آیا زن و شریکش نمیتوانند در چنین موقعیتی احساس ناراحتی و در عین حال فراغ خاطر داشته باشد؟
لارا فریدنفلدز اخیرا از همه خواسته بود که روایات خود را در مورد سقط ناخواسته جنین با دیگران به اشتراک بگذارند. کاملا موافقم که روایتگری میتواند چرخه سکوت را بشکند و برای زنانی که این تجربه را داشتهاند و یا خواهند داشت احساس راحتی و امنیت بیشتری فراهم کند. اگر فعالانه گزارشهایی را که خود زنان نوشتهاند دنبال کنیم، شاید بتوانیم تعداد زنانی را که بعد از سقط شدن جنین احساس گناه، شرمندگی و تنهایی میکنند، کاهش دهیم. اما فکر میکنم لازم است که روایت تبلیغاتی غالب و عمومیتیافته بارداری که به این احساس شرم دامن میزند، را نیز درنظر داشته باشیم. اما زنانی که از بارداری خود لذت میبردند و دلشان بچه دیگری میخواست و پس از سقط جنین تا حدی تسکین یافتند چطور؟ کسانی که در مورد بارداری ناخواسته دودل بودند، پس از سقط ناخواسته احساس رضایت پیدا کردند چطور؟ شرط میبندم که روایت این زنان بازخورد مثبتی نمیگیرد و حمایت و همدلی جلب نمیکند.
ما نیاز داریم که نه تنها مباحث عمومی را حول سقط ناخواسته جنین بسط دهیم، بلکه به احساسات واقعی خود اعتراف کنیم، در جهانی که پنلوپه ترانک، به دلیل عمومی کردن حس مثبتش پس از سقط جنین در شبکههای اجتماعی مورد هجمه و نفرتپراکنی قرار میگیرد، تنها یک شیوه مواجهه احساسی با تجربه سقط ناخواسته وجود ندارد. زنان، بارداری را به اشکال گوناگونی از دست میدهند، با یا بدون کمک پزشکی و به دلایلی متعدد، پس منطقی نیست که احساسات آنها نیز پس از این تجربه، گوناگون و متنوع نباشد. در حالی که عدهای ممکن است این تجربه را به عنوان یک تراژدی بیان کنند و از رنج سقط جنین سخن بگویند، این توصیف، تجربه تمامی افراد را دربر نمیگیرد. سه سال پیش پس از تجربه یک سقط ناخواسته جنین، غمگین بودم، اما امروز آن را به عنوان یک تراژدی، چیزی که از آن رنج بردم یا یک اتفاق خوشحالکننده، توصیف نمیکنم. به طور حتم همه ما نیازمند فضایی هستیم تا بتوانیم در مورد احساسات خود پس از سقط ناخواسته جنین حرف بزنیم.
*توضیح مترجم: در واقع نویسنده در اینجا میگوید که چطور برای این دو دستهبندی، دو کلمه متفاوت در زبان انگلیسی وجود دارد. ما البته در فارسی، در هر دو وضعیت از همان عبارت سقط جنین استفاده میکنیم. به تازگی برخی از فمینیستها از عبارت «پایان خودخواسته بارداری» و یا «پایان ناخواسته بارداری» نیز استفاده میکنند.
پانوشتها:
منبع: